-
بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا
سهشنبه 2 دیماه سال 1393 15:00
بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا که برون شد دل سرمست من از دست اینجا چون توانم شد از اینجا که غمش موی کشان دلم آورد و به زنجیر فرو بست اینجا تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم هیچ هشیار نیامد که نشد مست اینجا کیست این فتنهٔ نوخاسته کز مهر رخش این دل شیفته حال آمد و بنشست اینجا دل مسکین مرا نیست در اینجا قدری زانک...
-
کرده ام خاک در میکده را بستر خویش
سهشنبه 2 دیماه سال 1393 08:56
کرده ام خاک در میکده را بستر خویش میگذارم چو سبو دست به زیر سر خویش دست فارغ نشد از چاک گریبان مارا آستینی نکشیدیم به چشم تر خویش سرکشان را فکند تیغ مکافات از پای شعله را زود نشانند به خاکستر خویش بیخود از نشئه ی دیدار خودی میدانم مست من! آینه را ساخته ای ساغر خویش بلبل ای گل همه دم همنفسانند "حزین" بینوا من...
-
پس از ما تبره روزان روزگاری میشود پیدا
سهشنبه 2 دیماه سال 1393 08:51
پس از ما تبره روزان روزگاری میشود پیدا قفای هر خزان آخر بهاری میشود پیدا مکش ای طور با افسرده حالان گردن دعوی که در خاکستر ما هم شراری میشود پیدا پس از فرهاد باید قدر این جانسخت دانستن که بعد از روزگاری مرد کاری میشود پیدا من خونین جگر از بسکه با خود داغ او بردم کنی هرجا بخاکم لاله زاری میشود پیدا به استغنا چنین مگذر...
-
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
سهشنبه 2 دیماه سال 1393 08:41
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد...
-
تو بمان و دگران وای به حال دگران
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 12:41
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز...
-
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 12:08
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی خود را نمیپسندم کاسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر...
-
دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنهانگیز
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 12:02
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفتهاند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید. وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز اذا یئسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ ملک پرسید چه میگوید یکی از وزرای نیک محضر گفت...
-
نامت گل همیشه بهار است فاطمه(س(
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 11:43
شوق عراق و شور حجاز است در دلم جامه دران و سوز و گداز است در دلم پل می زنم به خویش مگو از کدام راه راهی که رو به آینه باز است در دلم قد قامت الصلاه من از جای دیگر است قد قامت کدام نماز است در دلم شب را چراغ گم شدن روز کرده ام ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم تشبیه نارساست ، حقیقت کلام توست ابهام و استعاره ، مجاز است در...
-
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
دوشنبه 1 دیماه سال 1393 11:39
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم، گفت...
-
ترکیب بند عبدالرزاق اصفهانی در نعت پیغمبر اسلام
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 19:04
ای از بر سدره شاهراهت وای قبّه ی عرش تکیه گاهت ای طاق نهم رواق بالا بشکسته ز گوشه ی کلاهت هم عقل دویده در رکابت هم شرع خزیده در پناهت ای چرخ کبود ژنده دلقی در گردن پیر خانقاهت مه طاسک گردن سمندت شب طرّه ی پرچم سیاهت جبریل مقیم آستانت افلاک حریم بارگاهت چرخ ار چه رفیع، خاک پایت عقل ارچه بزرگ، طفل راهت خورده است خدا ز...
-
همه روح، خسته مادر! همه دل شکسته مادر!
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 09:43
همه روح، خسته مادر! همه دل شکسته مادر! همه تن تکیده مادر! همه رگ گسسته مادر! تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشه گیران همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر! دم رفتن است باری نظری که تا ببینی که چگونه خانه بی تو، به عزا نشسته مادر! سفری است اینکه میلش نبود به بازگشتی همه رو به بی نهایت سفرت خجسته مادر! حسین منزوی
-
دریاب مان در این شب تاریک، یا حسین
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 09:35
ای تکنواز نابغه نینوا، حسین وی تکسوار واقعه کربلا، حسین ای از ازل نوشت سواد سرشت خویش با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین هم جای فدای راه وفا کرده، هم جهان، هم جان و هم جهان به وفایت فدا، حسین از امن و عافیت؛ به رضایت جدا شدی چون گشتی از مدینه جدت، جدا حسین یک کاروان ذبیح، به همراه داشتی از فطرت خجسته شیر خدا، حسین یک...
-
یا رضاجان
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 09:29
پــاره پیکــر رســول اکــرم جگـرش پـاره شـد ای اهـل عالـم حجره بسته، دل شکسته، دیده گریان یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان در عــزای رضــا امـــام هشتـم گشته صـاحب عـزا معصومه در قـم گشته خواهر بی برادر در خراسان یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان ای دو عالـم اسیــرِ یـک نگـاهت قصـر مأمــون چـرا شـد قتلگاهت حامی دین، کشته حق،...
-
ای ریشه ی همیشه ترین انقلاب ها
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 09:17
شعر حسین منزوی در نعت رسول اسلام ای برگزیده ی همه ی انتخاب ها قرآن تو کتاب تمام کتاب ها اندیشه ی تو تیشه به اصل بدی زده ای ریشه ی همیشه ترین انقلاب ها فخر فلک به توست که فانوس گشته بود در کوچه های آمدنت آفتاب ها سرمشق آسمان وزمینی که نام توست برلوح شب نوشته به خط شهاب ها من تکیه کرده ام به نو وپایمردیت در روز چون...
-
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 09:09
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد خدا که در حرم امن خویش راهت داد هجوم جهل و خرافه ، هجوم تاریکی خدا پناه در آن دوره سیاهت داد خدا، خدا و خدا ، آن خدای بی مانند همان که عصمت پرهیز از گناهت داد همان که جان نجیب تو را مراقب بود همان که سینه خالی از اشتباهت داد توان و توشه به پایان رسیده بود ، ولی خدا رسید به فریاد و زاد...
-
دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 08:57
چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند از سرخی لبان تو ای خون آتشین نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند در عطردان ذوق و بهار آفریده اند زندانی است روی تو در بند موی تو ماهی اسیر در شب تار آفریده اند مانند تو که پاک ترینی فقط یکی مانند ما هزار هزار آفریده اند دستم...
-
یا علی زمانه تیر حرمله ست
شنبه 29 آذرماه سال 1393 11:24
علیرضا قزوه هان بگو بایستند ، نگذرند حاضران به غایبان خبر برند حاضران و غایبان که غایبند غایبان و حاضران که حاضرند حاضران گوش بسته، چشم باز این جماعتی که کور یا کرند دست بسته پای بسته در عبور چشم بسته گوش بسته ناظرند ما همیشه حاضران غایبیم غایبیم اگر درست بنگرند حاضران نسل های بعد از این کاشکی به یادمان بیاورند ما که...
-
خون خدا
شنبه 29 آذرماه سال 1393 10:19
نمی دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم تو را در مثنوی ، در نی ، تو را در های و هو ، در هی تو را در بند بند ناله های بی صدا دیدم تو مانند ترنم ، مثل گل ، عین غزل بودی تو را شکل توسل، مثل ندبه ، چون دعا دیدم دوباره لیله القدر آمد و شوریدگی هایم تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا...
-
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
جمعه 28 آذرماه سال 1393 22:07
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان میروی پروانه جویان تا کجا؟ ز انصاف خو واکردهای، ظلم آشکارا کردهای خونریز دلها کردهای، خون کرده پنهان تا کجا؟ غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟ بر دل چو آتش میروی تیز آمدی کش میروی درجوی جان خوش میروی ای آب...
-
نگاهی به شعر رضوی معاصر
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:56
نگاهی به شعر رضوی معاصر این دل به سرش هوای مشهد دارد... نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی یکی از موضوعات مهم در شعر آیینی ادبیات فارسی «شعر رضوی» است که با نگاهی همراه با امعان نظر درخواهیم یافت که این حوزه از شعر آیینی، با دیگر حوزه های این مقوله تفاوت برجسته ای دارد؛ از این جهت که وجود مرقد پاک و نورانی هشتمین حجت خدا در...
-
ابتدای کربلاغدیر بود
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:54
ابتدای کربلاغدیر بود ویژگیهای شعر عاشورایی معاصر نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی کربلا، نه تنها رستاخیز عشق که بر پادارنده قیامت تاریخی انسان ها و رستخیز جان مردم مرده است و به قول محتشم، در کربلاجهان از هم می گسلد و از آسمان خون می بارد و سرادق گردون نگون می شود و انسان ها بر صفحه ی هستی، از تاثیر آن، بر پای می ایستند....
-
بر دروازه های خونین شهر
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:50
بر دروازه های خونین شهر نگاهی به مضامین شعر مقاومت و پایداری ایران نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی شعر پایداری فارغ از دلالت های موضوعی از نظرگاه فلسفی و علوم عقلی به اشعاری اطلاق می شود که نتیجه همراهی و هم دلی میهنی و یا قومی در برابر هرگونه تجاوز طبیعت بشری است و گاهی جنگ تنها بستر شعر پایداری محسوب نمی گردد بلکه می...
-
در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:44
در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی پیروزی انقلاب اسلامی که حرکتی نظام مند و متعالی و بر مبنای قیام عظیم امام حسین(ع) برای معرفی دگربار اسلام بود؛ بیان گر وفاداری به آرمان هایی اصیل و گران قدر است و از این منظر شعر پایداری(دفاع مقدس) شعری است که وفاداری بر...
-
سبک بالان خرامیدند و رفتند
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:43
سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند ترحم بر من مسکین نکردند رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟ جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟ مرا این پشت نگذارید بی تاب گناهم چیست؟ پایم بود در خواب اگر دیر آمدم، مجروح بودم اسیر قبض و بسط روح بودم در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زآن سو مخندید...
-
مولا ویلا نداشت
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:35
گفتم: چیزی بخوان. گفت: شرمندهام. یک سال است چیزی نگفتهام. گفتم: برای عاطفهای که در ما مرده است رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلواة! گفتم: چیزی بخوان. گفت: رویم سیاه، آخر می دانی که . . . گفتم: میدانم خشکسالی است اما در کیفهای سامسونت هم یک خروار مضمون ناب نهفته است. امسال شعرها چنگی به دل نزد رباعیها مثل هم بود...
-
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:30
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه بشکسته سبوهامان، خون است به دل هامان فریاد و فغان دارد، دُردی کش میخانه هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی دیگر نَبُوَد دستی، تا موی کند شانه تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد...
-
یاد آن روز بخیر
جمعه 28 آذرماه سال 1393 21:17
عبدالرحیم سعیدی راد یاد آن روز بخیر این همه دیوار نبود این چنین بر دل ما گرد غم یار نبود چشم بی واسطه آن روز خدا را می دید حیف شد چشم دلم لایق دیدار نبود می شکستیم پل فاصله را با هر گام بین ما و شـهدا فاصله بسیار نبود داغ دل بود و غم جـاری ایام ولـی روی آیینه دل این همه زنگار نبود کاش می ریخت تمامیت این فاصله ها کاش...
-
خون هر آن غزل که نگفتم به پای تست
جمعه 28 آذرماه سال 1393 15:56
خون هر آن غزل که نگفتم به پای تست اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزلهای من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی ترا کنار خود...
-
مردان خدا پرده ی پندار دریدند
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1393 14:30
مردان خدا پرده ی پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع...
-
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1393 14:26
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده ای که شوَم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشم به صد مجاهده آیینه ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینـﮥ چشم من ببین تا با خبر ز عالم بالا...