-
نغمه های خوش «خر برفت»
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1395 13:53
چند سطر نصیحت دیرهنگام به #کلنل_فضل_الله_آق_اولی (عضو هیئت ایرانی در بخشی از#مذاکرات مربوط به قرارداد 1919 ایران و انگلیس که در اعتراض به شرایط خفت بار این قرارداد در صبحگاه نوروز 1299خودکشی کرد.) . مگر مدال نبود در آن زمانه محنت بار؟! که بر تو آویزند نبود سکه مگر که کف زنان گرامی به پای تو ریزند؟ در آن زمانه محنت بار...
-
برای اهل ری (البته تهران ری شمیرانات)
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1394 23:19
تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند در محرم اهل ری خود را دگرگون میکنند از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند گاه عریان کشته با زنجیر میکوبند پشت گه کفن پوشیده فرق خویش پر خون میکنند گاه بگشوده گریبان، روز تا شب سینه را در معابر با شرق دست، گلگون می کنند گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا جویبار دیده را از گریه...
-
کتابهایی که به نقد آثار داستایفسکی پرداختند
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1394 14:41
critical works on Dostoevsky An annotated list of critical works on Dostoevsky, and definitely a work in progress… I’ll focus on posting details of and comments on recent works (starting with things I’ve reviewed) and the ones that have stood the test of time. Apollonio, Carol, Dostoevsky’s Secrets: Reading Against...
-
دولت معتدلان پا شده میبینی که
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1393 17:30
کشورم یکسره غوغا شده میبینی که مثل یک غنچه شکوفا شده میبینی که در همین دولت تدبیر و تعادل یکهو همهی ظرفیتش وا شده میبینی که همه جا خوب و وطن عالی و مردم خوشحال دولت معتدلان پا شده میبینی که آن سبدهای پر از خالی مردم حتی مملو از اینهمه کالا شده میبینی که دشمن اصلی ما گرچه اوباما بوده حتی او هم یهو باما شده میبینی که...
-
رگهایش پر از ابدیت شد
یکشنبه 28 دیماه سال 1393 09:29
شعری درباره غزه حماسه سنگ محمد حسین کلهر مردی نمِ اشکی چکاند از پی دستان ملتمس دانههای تسبیح در فصل هجوم بیامان باد و باران و غارت وحشیانه شرک و شب * * * مردی فریاد برآورد آن هنگام که تپش نبض زمین در نای زمان باز ایستاد در پی مرگ صدا، نور... * * * مردی در خون خود غلتید با سنگی در مشت چشمانی بسته و زبانی بستهتر و در...
-
به ابوموسی اشعری بگو برگردد عقب
یکشنبه 28 دیماه سال 1393 09:23
به بهانه روز غزه شعری در مظلومیت غزه کجایی آقا سیدموسی؟ (شعر) علیرضا قزوه کجایی آقا سید موسی ؟ کجایی که غزه را دارند سر میبرند در طشت سازمان ملل و پنج بعلاوه یک همینطور بیخیال دو هفته است که میخواهد چند دلار را آزاد کند به ابوموسی اشعری بگو برگردد عقب پول دولت را خودمان میدهیم بگو که اینقدر دست ندهد به جان کری که...
-
ما در قمار عشق، به عشق تو آمدیم
پنجشنبه 25 دیماه سال 1393 10:18
جمکران که هست ما پی نبردهایم تو را آنچنان که هست کاری نکردهایم به قدر توان که هست کاری برای آمدن تو نکردهایم اما برای نذر قدوم تو جان که هست گر بیقراری دل ما آشکار نیست پیدا ز حال و روز پریشانمان که هست دل گهگدار از تو جدا میشود ولی این دستها دخیل بر این آستان که هست ما در قمار عشق، به عشق تو آمدیم پس فارغیم...
-
بگو که ساده نگویند بر بلا، بلهها را
پنجشنبه 25 دیماه سال 1393 10:16
ورق ورق شده تقویم... دلم قرار ندارد که کم کنم گلهها را پر از صفای تو دیدم تمام هرولهها را هزار سال حضوری، به قدر هجری نوری - نشد رصد بکنم این حدود فاصلهها را- ورقورق شده تقویم و جمعه جمعه گذشته خوراندهاند به تقویم عمر، باطلهها را چرا تحمل دوری شدهست این همه آسان؟ و کیست تا ببرد سر تمام حوصلهها را؟ هماره بگذرد...
-
سامان ده دولت خمینی
یکشنبه 21 دیماه سال 1393 09:44
شعر استاد علی معلم دامغانی برای رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای(شعر) آنی که یگانهای جهان را ای شیخ زمان و پیر عالم مولای جهان و میر عالم استاد و حکیم و شیخ مطلق علامه کل و حجت الحق مفتاح خزائن و مسائل مصباح یقین ابوالفضائل آئینه صولت حسینی سامان ده دولت خمینی سبط صفی و سلیل آگاه یعنی خلف و خلیفةالله هم شیخ قبیله...
-
علت دوری ما چیست برایم بنویس
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:07
معنی فاصلهها معنی فاصلهها چیست برایم بنویس درد این واژه سرا چیست برایم بنویس تو تماشاگر من بلکه نه من فاصلهای علت دوری ما چیست برایم بنویس همه جا غرق دعا میشوم از آمدنت معنی اشک و دعا چیست برایم بنویس ... خون دل خوردنت از بار گناهان من است معنی شرم و حیا چیست برایم بنویس مثنوی نه، غزلی نه، نه قصیده آقا مصرع از درس...
-
بیا که روز مبادای ما رسید از راه
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:04
کوچه دوازدهم چقدر پنجره را بیبهار بگذاری؟ و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری مگر قرار نشد شیشهای از آن می ناب برای روز مبادا کنار بگذاری؟ بیا که روز مبادای ما رسید از راه که گفته است که ما را خمار بگذاری؟ درین مسیر و بیابان بیسوار خوشا به یادگار خطی از غبار بگذاری گمان کنم تو هم ای گل بدت نمیآید همیشه سر به سر روزگار...
-
باد بر گیسوی باغ انتظارش شانه زد
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:01
مُهر تأیید آسمان بیدار کرد از خواب خوش خورشید را عشق زد بر گردنش یک رشته مروارید را عطر نرگسها وزید و باز باران خنده کرد مست کرد از گوشه هر نغمهاش ناهید را باد بر گیسوی باغ انتظارش شانه زد تا به رقص انداخت موجش شاخههای بید را ماه پشت پرده بالا زد حجاب ابر را تا زمین بهتر ببیند آنچه میتابید را چند قرن است این...
-
نبرد خصم شد لازم شعری از آیت الله
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 09:58
آیت الله نوری همدانی در سال 56 و بعد از واقعه خونین 19 دی که آیت الله نوری همدانی به خلخال تبعید شدند، شهرها یکی پس از دیگری به انقلاب میپیوستند و نهضت انقلابی مردم متعهد ایران با راهنماییهای حضرت امام خمینی (ره) فرا گیر میشد و در این ایام آیت الله نوری همدانی شعری بلند در وصف این قیام سرودند که این شعر را همان...
-
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 09:51
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن بانگ زد بر وی جوان و گفت بس روز روشن از کجا آمد عسس نور مردان مشرق و مغرب گرفت اسمانها سجده کردند از شگفت آفتاب حق بر آمد از حمل زیر چادر رفت خورشید از خجل ترهات چون تو ابلیسی مرا کی بگرداند ز خاک این...
-
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
پنجشنبه 11 دیماه سال 1393 14:25
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم کز نالههای زارم زحمت بود شما را از عشق خوب رویان من دست شسته بودم پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را از نیکوان عالم کس نیست همسر تو بر انبیای دیگر...
-
همراه با امام زمان گریه می کنیم
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 14:31
همراه با امام زمان (عج) امروز با تمام توان گریه می کنیم همراه با امام زمان گریه می کنیم در پشت دسته های عزا سوی سامرا در لابلای سینه زنان گریه می کنیم شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم در غصه اسارت مردی که سالها از او نبوده نام...
-
ای در جگـر شیعه شررهای غم تو
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 14:27
شرح غمت فوق بیان ها ای در جگـر شیعه شررهای غم تو ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو دارند به یادت همه در سینه فغانها با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بـود از نـور تـو لبریـز دل جـن و بـشر بـود وز علم تـو دشمن را احسـاس خطر بود هر جا که خبـر بـود، فقط از تو...
-
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 14:24
گریه باران یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه...
-
مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 14:13
مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم گشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق لاله سان شد قلب ما خونین ز داغ عسکرى بس که اندوه فراوان دید از جور خسان شد لبالب از مى غم ها ایاغ عسکرى با گلاب اشک و با سوز درون گوید سخن «حافظى» آن...
-
فسوس که آئینه نصیبش سنگ است
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 14:10
در سوگ امام حسن عسگری فسوس که آئینه نصیبش سنگ است در کوچهی بی کسی عجب دلتنگ است هر روز غروب خون شده قلبش که اینقدر غروب سامرا خونرنگ است * یک عمر غریبی و اسیری سخت است دلتنگی و بغض و سر به زیری سخت است از چهرهی تو شکستگی میبارد در اوج جوانی ات چه پیری سخت است * امروز که صاحبِ عزایت زهراست چشم همه از غم تو دریا...
-
کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:24
سوگواری بر مرگ برادر آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید تاریک باد آینهٔ مهر انورت مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ با خاک تیره گر ننمایم برابرت شد کشته عالم و تو همان در مقام جنگ ای تیز جنگ کند نگردید خنجرت تا چند تلخ کام جهان را کنی هلاک هرگز تهی نمیشود از زهر...
-
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:18
گلهٔ یار دلآزار ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا التفاتی به اسیران بلا نیست ترا ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود جان من اینهمه بی باک نمییابد بود همچو گل چند به روی همه خندان باشی همره غیر...
-
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:17
ساقی بده آن باده که اکسیر وجود است شوینده آلایش هر بود و نبود است بی زیبق و گوگرد که اصل زر کانیست مفتاح در گنج طلا خانهٔ جود است بی گردش خورشید کم و بیش حرارت کان زر از او هر چه فراز است و فرود است قرعی نه و انبیقی و حلی و نه عقدی در بوته گداز زر و نه نار و نه دود است سیماب در او عقد وفا بسته بر آتش از هردو عجب...
-
چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:11
چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی جفاهای چنین از خوی او هرگز نمیدیدی سخنهایی که در حق تو سر زد از رقیب من گرت میبود دردی سوی او هرگز نمیدیدی بدین بد حالی افکندی مرا ای چشم تر آخر چه بودی گر رخ نیکوی او هرگز نمیدیدی ز اشک ناامیدی کاش ای دل کور میگشتی که زینسان غیر را پهلوی او هرگز نمیدیدی ترا سد کوه محنت...
-
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:08
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار ای که منع گریه بیاختیارم میکنی گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال رفت...
-
ای مرغ سحر حسرت بستان که داری
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:06
ای مرغ سحر حسرت بستان که داری این ناله به اندازهٔ حرمان که داری ای خشک لب بادیه این سوز جگر تاب در آرزوی چشمهٔ حیوان که داری ای پای طلب اینهمه خون بسته جراحت از زخم مغیلان بیابان که داری پژمرده شد ای زرد گیا برگ امیدت امید نم از چشمهٔ حیوان که داری ای شعلهٔ افروخته این جان پر آتش تیز از اثر جنبش دامان که داری ما خود...
-
عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:04
عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد انتقال عهد فارغ بالی از جانم کشد بر در میخانه من خواهم که آید غمزه مست گه میانم گیرد و گاهی گریبانم کشد پر نگاهی کو که چون بر دل گشاید تیر ناز از پی هم سد نگه تازد که پیکانم کشد سرمهای خواهم که جز یک رو نبینم ، عشق کو تا به میل آتشین در چشم گریانم کشد گلشن شوقی هوس دارم که رضوان از...
-
خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 14:01
خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو این سر که من میبینمش لیکن به سامان کی رسد گر چه توانی چارهام سهل است گو دردم بکش نتوان نهادن بدعتی عاشق به درمان کی رسد جانی که پرسیدی از و کرده وداع کالبد بر لب ستاده منتظر تا از تو فرمان کی...
-
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 13:59
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را می ز رطل عشق خوردن کار...
-
بر قول مدعی مکش ای فتنهگر مرا
سهشنبه 9 دیماه سال 1393 13:57
بر قول مدعی مکش ای فتنهگر مرا گر میکشی بکش به گناه دگر مرا پیشت به قدر غیر مرا اعتبار نیست بی اعتبار کرده فلک اینقَدَر مرا شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی باید دوید بر سر صد رهگذر مرا برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا وحشی صفت ز عیب کسان دیده بستهام ای عیبجو برو که بس است این هنر مرا...