در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

بر دروازه های خونین شهر


بر دروازه های خونین شهر
نگاهی به مضامین شعر مقاومت و پایداری ایران

نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی

شعر پایداری فارغ از دلالت های موضوعی از نظرگاه فلسفی و علوم عقلی به اشعاری اطلاق می شود که نتیجه همراهی و هم دلی میهنی و یا قومی در برابر هرگونه تجاوز طبیعت بشری است و گاهی جنگ تنها بستر شعر پایداری محسوب نمی گردد بلکه می توان گفت که شعر پایداری و مقاومت فرایندهای عام دیگری را نیز در زندگی بشری در برمی گیرد اما موضوع اصلی و اساسی شعر پایداری، ایستادگی در برابر تهاجم و حمله به مهاجم است که در هر اندیشه و اعتقادی قابل بحث و بررسی است.
    اگرچه جنگ یک پدیده غیرقابل قبول ونامطبوع در فرهنگ عمومی جوامع بشری است وهمه مذاهب و مکاتب نسبت به پدیده جنگ بدبین هستند، اما هر آیینی رویکرد به پدیده جنگ را در هر شرایط نه تنها نامحتمل بلکه گاهی ضروری و واجب هم می داند. در جوامع اسلامی و دینی اگر پدیده ای با متن باورهای مقدس و اعتقادی متصل شود محصول آن ظهور معادله ساده حق و باطل و خیر و شر است و طبیعی است که تعیین و باور قبلی، کارآمدتر از تمام ایده های عقلی و محاسبات نظامی است که واقعه عظیم و عزیز عاشورا از نظرگاه شیعیان از مصادیق بارز این باور قلبی و اعتقادی است، بنابراین می توان گفت که مفهوم مقاومت و پایداری، مفهومی عام در فرهنگ ملت هاست و این مفهوم کاملاارزشمند است زیرا مقاومت نوعی واکنش در برابر مهاجم است و به همین دلیل که انسان ناخواسته در مواجهه با خطر دست هایش را حایل بدن می کند حس مقاومت و پایداری در برابر مهاجم هم امری ذاتی و برخاسته از فطرت انسان هاست. ادبیاتی که زاییده مفهوم مقاومت و پایداری است را می توان در موضوعات زیر بررسی نمود.
    
    1-بیان اهداف آرمانی
    شعر مقاومت و پایداری حاصل تعامل مردم و شاعران است. به دیگر عبارت مردم به خصوص قهرمانان جنگ در طرح موضوعات سهیم و شریک اند واز این رو خود سازنده واقعیات اند. شعر پایداری میراث مشترک شاعران و نیروهای مقاومت مردمی است. در ادبیات دفاع مقدس، شاعران متفکر مقاومت مردمی، ضرورت ایستادگی در برابر تهاجم را با تکیه بر معارف نظری و اعتقادی بیان نمودند یعنی در کنار انگیزش وجدانی و عاطفی به انگیزش عقلانی هم پرداختند که این توجیه حقانیت به شکل عقلانی و خردورزی گاه به شکل طرح مستقیم و گاه در قالب نقل قول و حکایت و اسطوره و نمادها نمایان است.
    
    2-وطن دوستی
    یکی از زمینه های تفکر در شعر پایداری وطن دوستی است. سرزمین برای شاعر همه چیز است محمل خاطرات کودکی، محل عشق ورزی های جوانی و آرامگاه سال های کهنسالی و سالخوردگی، در شعر دفاع مقدس و پایداری ایران اسلامی، مقوله ایران دوستی سابقه و صبغه شفاف و روشنی دارد طرح روایت «حب الوطن من الایمان» از جانب رسول اعظم(ص) باعث شد ما ایرانیان در چشم انداز عشق به وطن، آرمان های والای دینی را هم در نظر بگیریم.
    ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم/ وطنم/ ای تواناترین مظلوم/ تو را دوست دارم/ ای آفتاب شمایل دریادل/ و مرگ در کنار تو زندگی است/ ایستاده ایم در کنار تو سبز و سربلند/
    «سلمان هراتی» در ادامه شعر، دریچه ای به سوی وطن از نظرگاه دینی می گشاید:
    کجای زمین از تو عاشق تر است/ ای چشم انداز روشن خدا/ وقتی خدا رحمت بی نهایتش را باریدن می گیرد/ می گویم شاد/ از تو تشنه تر نیافته است
    هراتی در پایان مظاهر ملی و دینی را هم در وطن در می آمیزد و می گوید:
    ای رویین تن متواضع/ ای میزبان امام/ ای پوریای ولی/ ای طیب/ ای وطن من/
    
    3-نمادگرایی تاریخی
    طرح الگوها و نمادهای تاریخی و مطابقت شرایط حاضر با آن یکی از مهم ترین زمینه های اندیشه در شعر پایداری و دفاع مقدس است.
    «طاهره صفارزاده» می سراید:
    رزم آوران حق/ حجتی دیرین دارند/ با هر گلوله پیوندی می خورند/ با اهل بدر/ آن پرچم رهایی/ از بدر تا احد/ تا جبهه های غرب و جنوب/دست به دست دلیران می گردد.
    «تیمور ترنج» از کهن الگوی دیگری برای تمثیل استفاده می کند و سپاه دشمن را ایلچیان مغول می پندارد در حالی که شمشیرهای خون ریز در دست دارند.
    بر دروازه های خونین شهر/ ایلچیان/ شمشیرهای خونین چکان را/ صیقل می دهند/ و یاسای چنگیز را تکرار می کنند/ بردروازه های خونین شهر/ ایلچیان/ سربداران را بردار می کنند/
    
    4- توصیف شجاعت ها و ستایش رزمندگان
    شاعران می کوشند تا با بیان رشادت ها و دلاوری ها وستایش سربازان اسلام و توصیف صحنه های حماسی- مخاطبان خود را در عرصه جنگ به خلق حماسه های ماندگار دعوت کنند و از این طریق در کنار ترغیب رزمندگان به مقاومت آفرینش ادبی خودرا نیز حفظ نمایند. مثلا:
    «قیصر امین پور» به توصیف دفاع و مقاومت مردم می پردازد در حالی که دامنه های آن به کوچه های تاریک و باریک هم رسیده است.
    این جا/ دیوار هم/ دیگر پناه و پشت کسی نیست/ کاین گور دیگری است/ که ایستاده است/ در انتظار شب
    «سیدحسن حسینی» مرزهای پاسداری از آیین را برتر می داند و می سراید:
    هلاپاسداران آیین سرخ
    سواران شوریده بر زمین سرخ
    به شعر دلیری تصاویر سبز
    به دیوان مردی مضامین سرخ
    
    5- تهییج و دعوت به پایداری
     ترغیب به مقاومت از شاخصه های اصلی در شعر پایداری است. مثلاآن گاه که گروه هایی از مردم منافع خود را در دور بودن از صحنه های جنگ می بینند وظیفه شاعر مقاومت است که انسان ها را با یک ضربه محکم طعن آمیز از خواب بیدار کند آن گونه که زراندوزان هشت سال دفاع مقدس از طعنه های گلایه آمیز شاعران در امان نیستند. مثل این شعر سلمان هراتی که می گوید:
    وقتی جنوب را بمباران می کردند/ تو در ویلای شمالی ات/ برای حل کدام جدول بغرنج/ از پنجره به دریا خیره شده بودی؟...
    
    6- مرثیه و یادکردن دلاوران
    یکی از مهم ترین موضوعات ادبیات پایداری بیان سوگ نامه شهیدان و قهرمانان عرصه جنگ و توصیف بی رحمی های دشمن است. بی شک هر جنگ و به تبع آن مقاومت دو عامل زیان های مالی و جانی را به همراه دارد. گرامی داشت و یادکرد شهیدان در جبهه های جنگ یک سنت رایج است و بازخورد مرگ قهرمانان در ادبیات به صورت سوگ نامه و سوگواره های شهیدان تجلی می یابد.
    «قیصر امین پور» در غزلی به یاد شهیدان می سراید:
    بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
    زداغ با دل خود حرف بهتری بزنیم
    به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
    سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
    «علیرضا قزوه» می سراید:
    خوشا آنان که جانان می شناسند
    طریق عشق و ایمان می شناسند
    بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
    شهیدان را شهیدان می شناسند
    «علیرضا قزوه» در جایی دیگر می سراید:
    در کوله بار غربتم یک دل از روزهای واپسین مانده است
    عباس های تشنه لب رفتند، مشک صداقت بر زمین مانده است
    من بودم او بود و گمنامی، نامش چه بود انگارم یادم نیست
    بر شانه های سنگی دیوار، نام تو ای عاشق ترین مانده است
    
    


 روزنامه کیهان، شماره 20782 به تاریخ 4/3/93، صفحه 7 (ادب و هنر)

در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر

در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است
نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر

نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی

پیروزی انقلاب اسلامی که حرکتی نظام مند و متعالی و بر مبنای قیام عظیم امام حسین(ع) برای معرفی دگربار اسلام بود؛ بیان گر وفاداری به آرمان هایی اصیل و گران قدر است و از این منظر شعر پایداری(دفاع مقدس) شعری است که وفاداری بر مبنای دین ورزی در آن جلوه خاصی دارد تا آن جاکه می توان گفت یکی از عوامل ویژه در سرایش این گونه شعرها، همین حس وفاداری شاعران متعهد به انقلاب، اسلام و پاسداری از ارزش های والای آن است.
    اگر چه کاربرد عنوان ادبیات پایداری و مقاومت در ادبیات ملل، پیشینه نسبتاً طولانی دارد؛ اما در ادبیات امروزین ما جدید و جوان است و عمدتاً به سروده ها، قطعات ادبی، داستان های کوتاه و بلند 30 سال اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و خصوصاً دوران هشت ساله دفاع مقدس نوشته و خلق شده و روح ستیز با جریان های ضدآزادی و ایستادگی در مقابل ستم گران اطلاق می شود که به گونه ای افتخارآمیز متضمن رهایی از تعلقات و پیوستن به جریان فکری معرفت خیز است.
    با توجه به موارد یاد شده، محتوای اشعار دفاع مقدس را در موارد ذیل می توان بررسی نمود:
    معرفی و ستایش رزمندگان
    ستودن رزمندگان از شاخصه ها و موضوعات محوری شعر دفاع مقدس است؛ توصیفی که هر چند شاعرانه و عاطفی است، اما همراه معرفت و شناختی عمیق و قابل درک نیز هست و این پیوند عاطفه و عرفان به هیچ عنوان تصنعی نیست، بلکه تعامل موجود این دو عنصر چنان است که زمینه های عاطفی آن را از حوزه عرفان و درک و معرفت جاری دور نکرده است و این گونه است که شعر از صمیمیت و صراحت ویژه ای بهره مند است.
    اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامه توست
    غریب شهری و زخمت شناسنامه ی توست
    تو از کدام بهاری، تو ای شکوفه زخم
    که عطر خانه ام از جانماز و جامه ی توست.
    سید محمد حسین ابوترابی
    بهره مندی از فرهنگ عرفانی- دینی
    دیگر از موضوعات اساسی سروده های اشعار پایداری معاصر، سرشاری و آکنده بودن از نکات و دقایق عرفانی است. در این سروده ها که در دوره معاصر عمدتاً در قالب غزل رشد کرده، ترکیبات و اصطلاحات خاص عرفانی پیوندی طبیعی با حماسه یافته است:
    می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
    تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
    در طریق عاشقان، مردن نخستین منزل است
    می برد بر دوش خود منصور دار خویش را
    حسین اسرافیلی
    سوگ سروده ها (مرثیه ها)
    سوگ سروده ها، همان گونه که عنوانش معرف آن است، شعری است که به نوعی بیانگر خون و شکوه است و هر چند سابقه ای دور و دراز دارد؛ اما در شعر دفاع مقدس و در ادبیات پایداری دوره ی معاصر علاوه بر آن که از مناظر متفاوت و متنوعی به آن پرداخته شده، بیشترین کاربرد را نیز داراست. در شعر پایداری به مقوله یاد کرد و ستایش شهیدان، انتقاد خویش و یاد کردن فراق از کاروان یاران سفر کرده با توجهی ویژه همراه است به گونه ای که در برخی از این سوگ سروده ها شاعر از خویش گله دارد و خویشتن را از دور ماندن از کاروان شهیدان به سختی ملامت می کند:
    سبک بالان خرامیدند و رفتند
    مرا بیچاره نامیدند و رفتند
    سواران لحظه ای تمکین نکردند
    ترحم بر من مسکین نکردند
    رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
    جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟
    مرا این پشت نگذارید بی تاب
    گناهم چیست؟ پایم بود در خواب
    اگر دیر آمدم، مجروح بودم
    اسیر قبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبندید
    به ما بیچارگان زآن سو مخندید
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت، آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند این آسمان را
    چرا بستند راه آسمان را
    مرا اسب سپیدی بود روزی
    شهادت را امیدی بود روزی
    بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
    امیدم را، امیدم را که دزدید؟
    مرا اسب چموشی بود روزی
    شهادت می فروشی بود روزی
    قادر طهماسبی
    در این سروده ها، شاعر شهادت را آرزو می کند و با سوز و گداز، این اشتیاق را می سراید که پروردگارا! ای کاش قسمت مرا از خوان گسترده و فراخ معنوی خویش، شهادت و سر نهادن بر بالین امن مهربانی ات قرار می دادی:
    گل اشکم شبی وا می شد ای کاش
    همه دردم مداوا می شد ای کاش
    به هر کس قسمتی دادی خدایا
    شهادت قسمت ما می شد ای کاش
    علیرضا قزوه
    از مضامین دیگر سوگ سروده ها در شعر مقاومت اشاره مستقیم و شاعرانه به حال شهید در واپسین لحظات پرواز است. پیام هایی که حاکی از سیر و سلوک آنان و سرشار از نکته هایی است که در قالب کلمه از زبان شهید جاری نشده بلکه منادی رهایی و پویایی آنان در زیستن است و موید این موضوع که دنیا جایگاه هماره ماندن نیست.
    همراه مرغ مهاجر پیغامی از گرمسیر است
    می گویند: اینجا نمانید این خاکدان زمهریر است
    می گویند؛ این جا نمانید این جا که مردان دروغ اند
    اینجاکه سرهای خالی روی شکم های سیر است
    محمدکاظم کاظمی
    اعتراض به فراموشی روزهای جنگ و پایداری
    یکی از موضوعات مهم در ادبیات پایداری، هشدار نسبت به فراموشی رویدادهای عظیم و فراموش نشدنی است. در شعر اعتراض که بیشتر در قالب غزل تجلی یافت و کماکان نیز ادامه دارد نسبت به از بین رفتن ارزش های والاو شایسته از مناظر متفاوت هشدار داده شده است، چه آن جا که روزگار پرمخاطره و دلاوری های شهیدان فراموش شده و چه آن جا که مالکان زر و تزویر نسبت به محرومان جامعه بی اعتنا شده اند که در این راستا «طاهره صفارزاده» و علیرضا قزوه از طلایه داران شعر اعتراض اند؛ به گونه ای که بیشترین اشعار کتاب «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه معرفی این مضامین و هشدار این موضوع است، ضمن این که نباید از شاعران مطرح دیگر این حوزه هم چون «سلمان هراتی» و «قیصر امین پور» و «سیدحسن حسینی» غافل بود:
    دسته گل ها، دسته دسته می روند از یادها
    گریه کن ای آسمان در مرگ طوفان زارها
    سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
    کیسه می دوزند با نام شما شیادها
    با شما هستم که فردا کاسه سرهای تان
    خشت می گردد برای عافیت آبادها
    علیرضا قزوه
    
    


 روزنامه کیهان، شماره 20877 به تاریخ 30/6/93، صفحه 7 (ادب و هنر)

سبک بالان خرامیدند و رفتند

سبک بالان خرامیدند و رفتند
    مرا بیچاره نامیدند و رفتند
    سواران لحظه ای تمکین نکردند
    ترحم بر من مسکین نکردند
    رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
    جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟
    مرا این پشت نگذارید بی تاب
    گناهم چیست؟ پایم بود در خواب
    اگر دیر آمدم، مجروح بودم
    اسیر قبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبندید
    به ما بیچارگان زآن سو مخندید
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت، آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند این آسمان را
    چرا بستند راه آسمان را
    مرا اسب سپیدی بود روزی
    شهادت را امیدی بود روزی
    بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
    امیدم را، امیدم را که دزدید؟
    مرا اسب چموشی بود روزی

    شهادت می فروشی بود روزی



    قادر طهماسبی

مولا ویلا نداشت

گفتم: چیزی بخوان.
گفت: شرمنده‏ام.
یک سال است چیزی نگفته‏ام.
گفتم: برای عاطفه‏ای که در ما مرده است
رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلواة!

گفتم: چیزی بخوان.
گفت: رویم سیاه،
آخر می دانی که . . .
گفتم: می‎دانم خشکسالی است
اما در کیف‎های سامسونت هم
یک خروار مضمون ناب نهفته است.

امسال شعرها چنگی به دل نزد
رباعی‎ها مثل هم بود
بعضی خودشان را کشف کردند
بعضی خودشان را باور کردند
بعضی خودشان را گم کردند
بعضی در مصاحبه‎هایشان خودکشی کردند

شاعران پروازی
هتل بازی
آدمهای از خود راضی
دکه‎های سکه‎سازی!
اصلاً مردم حق دارند کاسه «انوری»*(1) را بر سرتان خرد کنند
کارمندان هنر فقط گزارش کار پر می‎کنند
وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود
جمعی به جیغ بنفش می‎اندیشیدند
و برای کشف زوزه صورتی
هفت مرتبه «الیوت»(2) و «اکتاویو پاز»(3) را ورق می‎زدند

چقدر وقت ما صرف آدامس‎های بادکنکی شد
بعضی شعرهایشان را
به مینا و سوزی تقدیم می‎کردند
احمق‎ترها برای گرفتن نوبل
به شبکه‎های بی‎بی‎سی و واشنگتن دخیل می‎بستند

امروز هم بینش هنرمندان
از سقف تالارها بالاتر نمی‎رود
بهار برای مردم آواز می‎خواند
خدا برای مردم نقاشی می‎کشد
نقاش‎ها فکر می‎کنند زندگی یعنی فتح قله «پیکاسو»(4)
خطاط‎ها برای خدا خط و نشان می‎کشند
قصه‎نویس‎های شنگول
در زمستان حبّه انگور می‎خورند
شاعران را میل جاودانه شدن کور کرده است
شاعران کم‎حوصله شده‎اند

می‎ترسم روزی به‎نام تمدن
به گردن بعضی زنگوله بیندازند!
می‎ترسم شلوارهای «جین»(5) و «چارلی» کار دستمان بدهد
و شکلات‎های انگلیسی دهانمان را ببندد
گاوهای چشم‎چران، آزادانه در خیابان می‎چرند
پسرخوانده‎های مایکل جکسون به دانشگاه می‎روند
انیشتین(6) بی‎خوابگاه می‎ماند،
دیوار مسافرخانه‎های ناصرخسرو(7)
فرمول نسبیت را از بر می‎کند
با این‎همه در دانشگاه ما
یک استاد پاپیون می‎زند
و فرانسه صحبت می‎کند
شعرهای سبک قصیده و عینک
برای اهل قبور شعر می‎خوانند

بوفالوهای آمریکا خلیج فارس را شخم می‎زنند
برادرم با پوتین‌های کهنه سربازی‎اش
بسیج می‎شود
مادرم آب و آیینه و قرآن می‎آورد
پدرم "فالله خیر حافظاً " می‎خواند
اما بعضی خاطرشان جمع است
که ناوگان آمریکا
به استخرهای سرپوشیده‌شان کاری ندارد.

کامبیزخان دوست دارد پسرش را «آلفرد» صدا کند
آلفرد فکر می‎کند
از دماغ فیل افتاده است
برای همین می‎خواهد به هندوستان پناهنده شود!
«گیتی» گیتار را ترجیح می‎دهد
سوزی بی‎آنکه خجالت بکشد
نامه بوی‎فرندهایش را برای مادرش می‎خواند
رادیو از ماووت(8) می‎گوید
مادرم آماده می‎شود به بهشت زهرا برود.

امروز پسر همسایه‎مان شهید شد
اما این باعث نمی‎شود که ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب‎سواری دعوت نکند
و برای سگش بستنی نخرد

شاپورخان اما عاشق فیلم‎های سرخپوستی است
و این را از افتخاراتش می‎داند
که در آمریکا، همبرگر را درست تلفظ می‎کرده است
شاپورخان به مشتری‎هایش سیگار وینستون تعارف می‎کند
و مطمئن است که قیمت سکه و طلا
پایین نمی‎آید
او فکر می‎کند هنوز هم خرمشهر
دست عراقی‎هاست!
و چقدر خوشحال است که پسرش را معاف کرده‎اند

به خانه برمی‎گردم
تلویزیون دعای «نام‎ها و نشانه‎ها»(9) می‎خواند
بعضی اوقات خاموشی هم چیز بدی نیست

امسال به ساعت‎های «کاسیو»(10) اطمینان کردیم
و نماز صبحمان قضا شد!
امسال متولی‎های مسجد و امامزاده
با هم مسابقه گذاشتند
و همه از رساله امام یک جور سؤال دادند
تلویزیون‎های رنگی
سشوار
هدف بالا بردن معلومات است
کودکان شش‎ماهه هم می‎توانند شرکت کنند
بشتابید
تبلیغات فلان مسجد
رنو و پیکان پخش می‎کند
در عتیقه‎فروشی‎ها پیکان صفرکیلومتر می‎فروشند
در میدان انقلاب
اتحادیه خرید و فروش کوپن
حوصله مردم را سر آورده است
دلالان کامپیوتر و روغن‎چراغ
دلالان شیر مرغ و جان آدمی‎زاد
با ارز غیرآزاد، تجارت می‎کنند
شرکت‎های ثبت‎نشده
سیاست‎بازان لرد مستضعف
جیب‎برهای باجواز
جیب‎برهای بی‎جواز
غول‎های پوشیده در لباس مذهب
مقاطعه‎کاران خیابان زعفرانیه
شرکت صادرات زعفران
شرکت صادرات فرش . . .
خجالت هم چیز نایابی است
حتماً باید مسئله جنگ بماند برای بعد از جنگ
سیاست‎بازان باز سرگیجه گرفته‎اند
باند ارتشا
باند زنا
باند مهدی هاشمی(11) هزارپا
اصلاً گور پدر مال دنیا
ریاضت‎کش به ویلایی بسازد!

باری ما هرچه می‎کشیم
از دست مرغ و بنز و ویلاست
ما هرچه می‎کشیم از اینهاست
اصلاً با این طرح چطورید؟
جان‎دادن از ما
طرح اقتصادی از شما!

من فکر می‎کنم شاعری زخم‎زبان می‎خواهد
نه مبانی نه بیان می‎خواهد
شاعر یعنی موی‎دماغ سیاست‎بازان
شاعری که با خیال راحت می‎خوابد
اصلاً شاعر نیست

بیا به آفتابی نهج البلاغه برگردیم
چرا نهج البلاغه را جدی نمی‎گیریم؟
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می‎بست
البته به شما توهین نشود

بعضی برای جنگ شعار می‎دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می‎روند

پیش از آنکه بر من حدّ تهمت جاری کنید
من بر خویشتن حد وجدان جاری کرده‎ام
من دو شاهد عادل دارم: قرآن و نهج البلاغه
من چاپلوس نیستم
تملق نمی‎گویم
اما قدر امام را می‎دانم
بیایید قدر مردم را بدانیم
بیایید مثل مولا با مردم همدردی کنیم
بیایید امام را اذیت نکنیم
بیایید امام را نصیحت نکنیم

اردوگاه‎های فلسطینی را نگاه کن
ابوالفضل با مشک تشنه برمی‎گردد
صدای گریه رقیه را می‎شنوی؟

«گورباچف»(12) و «ریگان»(13) هم کاندید صلح نوبل شده‎اند
قرآن «فهد»(14) زیباتر از قرآن «قابوس»(15) چاپ می‎شود
«عرفات»(16) شلوار اسرائیلی می‎پوشد

راستی یاد شهیدان بیت المقدس به خیر!
«جهان‎آرا»(17) که بود؟
«حاج همّت»(18) که بود؟
«حاج عباس»(19) از دنیا یک قرآن جیبی داشت
شهید خرازی(20)
شهید نوری(21)
سرداران بی‎دست
شهیدان گمنام
بی‎یادنامه
بی‎سنگ‎قبر
«عاصمی»(22) پودر شد
یوسف(23) نوشته بود:
"خدایا، یوسف هم شهید شد،
او را بیامرز! ".
اسماعیل(24) وصیت کرد روی قبرش بنویسند:
"پر کاهی تقدیم به آستان الهی. "
امسال هیچ شاعری با «حلق اسماعیل»(25) همصدا نشد.
راستی شماره قطعه شهدا چند بود؟!

این روزها مردم را با هوشیار و بیدار خواب می‎کنند!
خنده و چشم‎بندی
شوهای تالار وحدت
هنرمندان فخرفروش

خدا کند «روایت فتح»(26) را فراموش نکنیم

امسال در جلوی «امجدیه»(27) کوررنگی بیداد می‎کرد
امسال همه چیز را
یا آبی دیدیم یا قرمز
امسال هم انصاف‎های ما حسابی چُرت زد
امسال وجدان‎های ما آنفلوآنزا گرفت
امسال تاکسی‎ها به پاهای قطع‎شده
با دنده چهار احترام گذاشتند

چرا باید از زیر روسری‎های «ژرژت»(28)
رشته‎های جهنم شعله بکشد
مگر اینجا الجزایر است؟
امسال در خیابان ولی عصر(عج)
هیچ‎کس مثل خود «آقا» غریب نبود!

یک‎روز یک کراواتی سرمایه‎دار
با بنز قهوه‎ای‎اش از جلوی پایم ویراژ داد
و به عبای وصله‎دارم وصله‎های عوضی چسباند
دیشب جلوی مهمانم، تخم‎مرغ آب‎پز گذاشتم
دیشب مادرم با چایی و کشمش سر کرد
او قلبش برای انقلاب می‎تپد
اما وسعش نمی‏رسد یک نوار قلب بگیرد
و من می‏دانم که نوار قلب هم
همه منحنی‎های دردش را نشان نمی‎دهد

مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد
و همیشه ابوالفضل به دادش می‎رسد
او برای شهیدان اشک می‎ریزد
حلوا می‎پزد
و به ما یاد می‎دهد که چگونه شب‎های جمعه
با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم
او قبر شهیدان را با دست می‎شوید
وقتی باد، چادر وصله‎دارش را تکان می‎دهد
بوی فقر و غربت
تمام پرچم‎های سبز و سرخ را به بوسه می‎گیرد

او یک شب خواب خیمه‎های امام حسین(ع) را دید
خواب زینب را
خواب رقیه را
و فردایش مرا به آقا سپرد و روانه کرد
یک بار هم در خواب
آینده سبز برادرم را دید
و فردا وقتی خوابش را تعریف می‎کرد
«مارش حمله»(29) می‎زدند

او نمی‎داند «کادیلاک»(30) چه جانوری است
و داخل هواپیما چه شکلی است
اما خوب می‎داند
که شمشیر امام حسین(ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در «جزیره خضرا» نیست
او قلبش برای انقلاب می‏تپد
و هرشب دعا می‏کند که پیروزی با امام باشد
و آقا بیاید . . . !

*زمستان 66- علی‎رضا قزوه

اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!

*پاورقی:

*1-اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری معروف به انوری ابیوردی از جمله شاعران و دانشمندان ایرانی سده 6 قمری در دوران سلجوقیان است.

*2-تی.اِس.اِلیوت با نام کامل توماس استرنز الیوت ( سپتامبر 1888 - 4 ژانویه 1965) شاعر، نمایشنامه‌نویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی- بریتانیایی بود.

*3-اکتاویو پاز (31 مارس 1914 - 19 آوریل 1998) (Octavio Paz) شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی است.

*4-پابلو روئیس پیکاسو (به اسپانیایی: Pablo Ruiz Picasso) نقاش، طراح صحنه، پیکرتراش اسپانیایی قرن 20 میلادی بود.

-?*-جین نوعی پارچه کتانی با بافت راه‎راه است. در ایران در لفظ عوام به «جین»، «لی» هم گفته می شود. جین مبدأ فرانسوی و هندی دارد و برای نخستین بار لباس ملوانان از این جنس تهیه شد.



*6-انیشتین، دانشمند ارائه‎دهنده فرضیه نسبیت.
*7- در این شعر به یکی از خیابان های قدیمی در جنوب شهر تهران (میدان توپخانه) به نام «ناصرخسرو» اشاره می شود که کانون اقتصاد قاچاق و تبه‎کاری‎های خاص بود. قدیمی‎ترین مسافرخانه های تهران که بیشتر مأمن مهاجران بی‎کار روستایی و شهرستانی بود در این خیابان قرار داشت. این وضعیت، خیابان ناصر خسرو را تا یک دهه پیش به نمادی از فقر و استضعاف ناشی از مهاجرت بی‎رویّه و مفاسد برخاسته از آن تبدیل کرده بود.

*8-«ماووت» یکی از روستاهای استان سلیمانیه عراق است که در مقطعی از سال های دفاع مقدس، شاهد چندین عملیات بود و خون شهدای بسیاری در آن ریخته شده است. ویژگی این منطقه کوهستانی، سرمای استخوان‎سوز آن بود که حتی منجر به شهادت زخمی‎ها و کم‎توانان می شد.

*9- «مسابقه نام‎ها و نشانه‎ها» نام برنامه‎ای تلویزیونی بود که در نیمه اول دهه 60، چندین سال به صورت متوالی هرشب‎جمعه از شبکه اول سیما پخش می شد و در فقر تلویزیونی آن سال‎ها (دو شبکه که هرکدام حدود 12 ساعت برنامه و خبر پخش می کردند) بسیار پرمخاطب بود.
*10-«کاسیو» یک شرکت ساخت قطعه‌های رایانه‌ای است که سال 1946 بنیان‌گذاری شد و بخش اصلی آن در توکیو است. آوازه این شرکت بیشتر در زمینه ساخت ماشین‌حساب‌ها، وسایل صوتی، رایانه‌های دستی، دوربین‌ها و ابزارهای موسیقی و ساعت مچی است. محصولات این شرکت در دهه 60، از لوکس ترین اجناس موجود در بازار به شمار می رفت .

*11-« سید مهدی هاشمی برادر سید هادی هاشمی بود. سید هادی هاشمی به واسطه ازدواج با دختر شیخ حسین‎علی منتظری، از نزدیکان ایشان به شمار می رفت و در سال هایی که پدر همسرش به عنوان «قائم‎مقام رهبری جمهوری اسلامی» منصوب شد، ریاست دفتر وی را به‎عهده داشت. سید مهدی هاشمی به واسطه این قرابت با قائم‌مقام رهبری و نفوذی که از همین طریق در بیت او و بخشی از نیروهای مسلح داشت، در تعامل و هماهنگی کامل با برادرش، باند مخوفی را درون برخی نهادهای نظام اسلامی تشکیل داده بود که جنایات و جرم های بسیاری را ضد مصالح جمهوری اسلامی و رقبای سیاسی خود به انجام می رساند. این باند ریشه‎دار و خطرناک، سرانجام در اواخر سال 1365 شناسایی شد و با عملیاتی بلندمدت و پیچیده، سرکرده و اعضای آن دستگیر شدند. سید مهدی هاشمی به جرم قتل نفس و جنایت علیه جمهوری اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم و علی‎رغم پشتیبانی های بی‎قید و شرط و غیرمعقول شیخ حسین‏علی منتظری، به دار مجازات آویخته شد.

*12-«میخائیل سرگئه‌ویچ گورباچُف» ( متولد 2 مارس 1931) از 1985 تا 1991 آخرین صدر هیئت رییسه اتحاد جماهیر شوروی (ابرقدرت شرق) بود. وی در سال های دفاع مقدس از حامیان جدی صدام و حزب بعث در جنگ با ایران به شمار می رفت.

*13-رونالد ریگان (2004-1911) رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در دهه 80 میلادی بود. رونالد ریگان در بخش عمده ای از سال های دفاع مقدس، ریاست جمهوری آمریکا را به‎عهده داشت و عملا صف‎آرایی غرب در برابر ایران انقلابی را هدایت می کرد.

*14-ملک فهد بن عبدالعزیز پنجمین پادشاه عربستان سعودی و هشتمین فرزند «عبدالعزیز آل سعود» بنیانگذار رژیم حاکم بر عربستان بود. وی در سال های دفاع مقدس از افراطی ترین پشتیبانان مادی و معنوی رژیم بعث عراق بود و حتی پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، یک قبضه مسلسل کلاشنیکوف ساخته‎شده از طلای ناب را به عنوان هدیه پیروزی به صدام هدیه کرد. بزرگ ترین جنایت این پادشاه سعودی، کشتار 400 حاجی ایرانی در جریان راه‎پیمایی «برائت از مشرکین» در حج تمتع به سال 1366 شمسی بود. عملکرد ملک فهد در برابر ایران و جریان مقاومت اسلامی در منطقه، وی را به نماد شاخص «ارتجاع عرب» تبدیل ساخت. وی در دهم مرداد 1384 درست مصادف با دوازدهمین سالگرد کشتار حجاج بیت الله الحرام، در سن 82 سالگی مرد.

*15- سلطان «قابوس بن سعید» پادشاه کشور عمان در حاشیه خلیج فارس است. رویه غلط او در سال های دفاع مقدس در پشتیبانی از صدام و همراهی با جریانات ضدانقلاب اسلامی، او را به عضوی موثر میان مرتجعین عرب تبدیل نمود. سلطان قابوس در سال های بعد از جنگ، اصلاحات عمده ای را در سیاست خود مقابل ایران اسلامی پدید آورد.

*16-یاسر عرفات (زاده: 4 اوت 1929 قاهره، مصر - مرگ: 11 نوامبر 2004 در بیمارستان نظامی پرسی، حومه پاریس) با نام کامل محمد عبدالرحمن عبدالرئوف القدورة الحسینی و کنیه أبوعمّار، رییس سازمان آزادی‎بخش فلسطین بود. وی در دومین روز پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان اولین میهمان خارجی نظام انقلابی به ایران آمد و مورد استقبال باشکوه مردم و مسئولان انقلاب قرار گرفت. یاسر عرفات از حامیان و دوستان انقلاب اسلامی و جزو محبوب‎ترین شخصیت های مبارز ایرانیان به شمار می رفت اما با آغاز جنگ ایران و عراق، پس از مدتی میانجی‎گری بی‎نتیجه میان طرفین، عملا در کنار صدام قرار گرفت و خشم مردم انقلابی ایران را برانگیخت. وی نمونه چنین تشخیص سیاسی غلطی را در جریان حمله عراق به کویت نیز نشان داد و بدون قید و شرط از صدام دفاع کرد که به قیمت آبرویش تمام شد. یاسر عرفات با آغاز انتفاضه خودجوش مردم فلسطین، برای خروج از بن‎بستی که به واسطه جهت‎گیری‎های غلط سیاسی دچار آن شده بود، دست دوستی به سوی دشمن قسم‎خورده خود و ملتش یعنی رژیم اشغالگر قدس دراز کرد و سرمایه سالیان سال مبارزه خود را به باد داد.

*17- «محمدعلی جهان‎آرا» بنیانگذار و فرمانده سپاه خرمشهر بود. وی رهبری مقاومت تاریخی چهل روزه خرمشهر در برابر سپاهیان بعثی عراق را به‎عهده داشت و به واسطه دفاع غریبانه خود و نیروهایش از این شهر که با کارشکنی‎های عمدی رییس جمهور وقت بنی‎صدر همراه بود، در میان مردم انقلابی به عنوان نماد مظلومیت و مقاومت خرمشهر شناخته می شود. جهان‎آرا سرانجام، پیش از آنکه آزادی زادگاه خود را شاهد باشد، در هفتم مهر ماه سال 1360 به شهادت رسید.

*18-محمّدابراهیم همّت، معروف به حاج همّت، دومین فرمانده لشکر 27 محمّد رسول الله(ص) بود که در زمستان 1362 طی عملیات خیبر به شهادت رسید. سلوک مادی و معنوی این فرمانده شهید، او را به یکی از محبوب ترین شخصیت های دفاع مقدس مبدل ساخته است.
19- حاج عباس کریمی قهرودی، سومین فرمانده لشکر 27 محمّد رسول الله(ص) بود که پس از شهادت حاج همّت، عهده‎دار این مسئولیت شد و پس از یک سال در عملیات بدر به شهادت رسید.

*20- حاج حسین خرازی، بنیانگذار و فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود. لشکر تحت امر او متشکل از نیروهای سپاه و بسیج استان اصفهان بود و اصلی ترین یگان رزمی این استان در سال های دفاع مقدس به شمار می رفت. سیره اخلاقی و نظامی شهید خرازی، او را میان نظامیان عراقی نیز زبانزد ساخته بود. وی سرانجام در سال 1365 به شهادت رسید.

*21- علی‎رضا نوری، جانشین فرماندهی لشکر 27 محمّد رسول الله(ص) بود که نهم بهمن ماه سال 1365 در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. وی از پیشکسوتان یگان های رزمی سپاه در تهران به حساب می آمد که مجاهدات خود را با تشکیل سپاه در شرکت راه‎آهن آغاز نمود.

*22-شهید علی‎رضا عاصمی، فرمانده تخریب قرارگاه های خاتم کربلا و نجف بود. وی از اساتید مسلّم تخریب و انفجارات سپاه به شمار می رفت و سرانجام به تاریخ 13/10/1365 در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود، در حال خنثی‎سازی موشک‎های عمل‎نکرده عراقی در باختران، بر اثر انفجار موشک به شهادت رسید و بر اثر شدت انفجار کمترین اثری از پیکر پاکش به‏جا نماند. علی‏رضا قزوه در مورد ارتباطش با شهید عاصمی گفته است: »همان موقعی که شهید عاصمی شهید شد ما در قرارگاه کربلا بودیم بعدش رفتیم در اردوگاه شهدای تخریب و خاطرات بچه‎ها را در مورد شهید عاصمی که تازه شهید شده بود می‎گرفتیم. این یادداشتها را من تا مدتها داشتم».

*23- شهید یوسف . . . پیش از آنکه به صف رزمندگان اسلام بپیوندد، از اعضای یک گروهک سیاسی بود و از فرماندهان یکی از شاخه‎های این گروهک در تهران محسوب می‎شد. وی مدتی پس از رویارویی این گروهک با نظام اسلامی، راه توبه را در پیش گرفت و در لباس بسیجی عازم جبهه جنگ شد و در دانشگاه دفاع مقدس به مراتب بالایی دست یافت. در آخرین برگ دفترچه یادداشت این شهید، تنها ساعاتی قبل از شهادتش، به قلم خودش نوشته شده است: خدایا، یوسف هم شهید شد، او را بیامرز !
24- شهید اسماعیل . . . در قطعه 24 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است و طبق وصیت‎نامه‎اش، روی سنگ مزارش، به جای نام و مشخصات، تنها نوشته شده است: "پر کاهی تقدیم به آستان الهی ". البته در سال های اخیر، خانواده این شهید، تصویری از او را بر سنگ مزارش حک کرده‎اند.

*25- "هم‎صدا با حلق اسماعیل " مجموعه اشعاری از مرحوم سیدحسن حسینی، شاعر توانمند انقلاب اسلامی است. شعرهای این مجموعه درباره مبارزات منجر به پیروزی نهضت امام خمینی(ره) در سال 1357 و وقایع سال‌های نخستین پس از پیروزی انقلاب تا آغاز دفاع مقدس سروده شده اند.

*26- "روایت فتح " مجموعه مستند تلویزیونی به‏کارگردانی، نویسندگی و صدای متن شهید سید مرتضی آوینی که در سال های دفاع مقدس از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد. این مجموعه در ابتدا توسط جهاد سازندگی تهیه می شد و پس از پایان دفاع مقدس، با تاسیس موسسه‎ای به‎نام « روایت فتح» توسط این موسسه پی گرفته شد.

*27-امجدیه، نام پیشین ورزشگاهی بزرگ در تهران است که امروزه «ورزشگاه شهید شیرودی» نامیده می شود. این ورزشگاه به جهت دارا بودن استادیوم های بزرگ و زمین فوتبال استاندارد آن، تا مدت‎ها محل مسابقات ملی و لیگ های کشوری بود.

*28- « ژرژت« عنوان عامیانه و رایج‎گونه‎ای پارچه است که سابقا در ایران برای روسری از آن استفاده می شد. ویژگی این پارچه ، علاوه بر چشم‎نوازی و درخشندگی خاص، لغزنده بودن آن می‎باشد که باعث می شود دائما از روی سر بلغزد و موها را عریان کند، به همین دلیل روسری‎های ژرژت کمتر میان زنان مقید به حجاب کامل استفاده می شد.

*29- « مارش حمله« به سمفونی خاصی اطلاق می شد که در سال های دفاع مقدس، به هنگام اعلام فتح و پیروزی، در رادیو و تلویزیون مورد استفاده قرار می گرفت و با گویندگی « محمود کریمی علوی» در اذهان مردم ایران نقش می بست.

*30-کادیلاک (به‎انگلیسی:Cadillac) یک برند ساخت اتومبیل‌های لوکس است که در مالکیت جنرال موتورز می‌باشد. اتومبیل‌های کادیلاک به طور رسمی در بیش از 50 کشور دنیا فروخته می‌شوند و عمده فروش آن نیز در ایالات متحده و کانادا می‌باشد. در زمان رژیم پهلوی، تعداد زیادی از این اتومبیل ها توسط سران رژیم و افسران عالی‎رتبه ارتش وارد ایران شد و گران‎قیمت بودن این خودرو باعث شد که در ایران نیز این خودرو به شاخص طبقه اشراف و فرادست تبدیل شود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به نماد طاغوت‎زدگی مبدل گردد.

ویژه‌نامه سی سالگی دفاع مقدس در خبرگزاری فارس

یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه

     یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
     هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
     بشکسته سبوهامان، خون است به دل هامان
     فریاد و فغان دارد، دُردی کش میخانه
     هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم
     خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
     افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی
     دیگر نَبُوَد دستی، تا موی کند شانه
     تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد
     فریاد اباذرها، ره بسته به بیگانه
     لبخند سروری کو، سرمستی و شوری کو
     هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
     آتش شده در خرمن، وای من و وای من
     از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
     ای وای که یارانم، گل های بهارانم

     رفتند از این خانه، رفتند غریبانه



پرویز بیگی حبیب آبادی

آب رنگ مجازی

یک عمر نقش خیالی، از این و آن کشیدم
بر صورتک‌های سنگی، تصویر انسان کشیدم
روزی که از آتش و خون، پروانه‌ها پر کشیدند
پرواز از یادمان رفت، از عشق دامان کشیدیم
ما راهمان را جدا آن سمت خیابان کشیدیم
کوچید ایل پرستو، ما پای در بند بودیم
ماندیم در عصر سرما، جور زمستان کشیدیم
بر چشم‌هایی که خشکید در خشک‌سال حقیقت
با آب رنگی مجازی تصویر باران کشیدیم
رفتند تا زندگی را در کوچه فریاد کردند
این بود ما بار خود را تا خط پایان کشیدیم
حالا چه خندان و سرمست از آن زمستان گذشتیم
حالا چه بی درد و آسان دست از شهیدان کشیدیم


منصور علی اصغری

به مناسبت ۹ دی سالروز بیعتی دوباره با ولایت

امروز به غیر دل در این صحرا نیست دل ریخته آنقدر که جای پا نیست

1
امروز به غیر دل در این صحرا نیست
دل ریخته آنقدر که جای پا نیست
گویید که عمروعاصیان حیله بس است
آیید و ببینید علی تنها نیست
2
تکرار ظهور داور و باور بود
یا روز علی و خیبر دیگر بود
دیدیم قرین، کثرت و وحدت با هم
میلیون میلیون صدا و یک حنجر بود
3
دیدید هنوز عشق لشکر دارد
دیدید که این قافله رهبر دارد
ای مانده نهروانی پست، هنوز
این ملک علی، مالک اشتر دارد
4
امروز رخش آینه فرداهاست
فردا که تحقق همه رویاهاست
گفتند بریده اندامت ز علی
این جهل مرکب ابوموسی هاست
5
دیدیم که نطق جان شکاری داری
دیدیم چه قدر و اقتداری داری
دیدیم چو تیغ دو لبت را، گفتیم
ای پورعلی! چه ذوالفقاری داری
6
آن روز بساط خویش را برچیدند
حرمت شکنان کوردل بد دیدند
بهتر که به لانه های خود برگردند
گرگان که ز عکس شیر می ترسیدند
7
ای می زدگان، میکده پیری دارد
ای راهروان قافله میری دارد
این حیله و مکر و چنگ و دندان تا کی؟
ای روبه و گرگ، بیشه شیری دارد
علی انسانی

هوالحی

هوالحی
محسن حسن زاده لیله کوهی
دوستان اینک نویــــــــــد آورده ام
روزه بگشایید عیــــــــــد آورده ام

تحفه ای از سرزمیـــــــــــــن آرزو
چیزی از جنس امیـــــــد آورده ام

مژده، ای بر درنشینان خمــــــار!
با خود این ساعت کلیــد آورده ام

ای حریفان! دور دور باده نیــست
جرعه ی «هل من مزیـد» آورده ام

با همین یک جرعه در اقلیم عقل
بی خودستانی پدیـــــــــد آورده ام

باغبان را دیدم و از بـــــــــــــاغ او
لاله ی سرخ و سپـیــــــد آورده ام

این جواز مستی شهر شماست
با خودم عکس شهیـــــد آورده ام

بزرگ تر از بزرگ

بزرگ تر از بزرگ
محمدتقی جنت امانی
شناسنامه اش
چند سال از خودش بزرگ تر بود
اما همچنان درخت ها صدایش می زدند
پارک ها
اسباب بازی ها
چرخ فلک ها
نمی شنید
دلش هوای غزل کرده بود
هوای باران
احساس کرد:
آسمان صدایش می زند
سنگرها
تفنگ ها
تانک ها
و رفت
حالا از شناسنامه اش
خیلی بزرگ تر شده است!
عطرنام شهیدان
نه پشت این میزها
دلم را گم می کنم
نه پشت این تریبون ها
و نه خویش را
در کسالت پیاده روها می ریزم
من هنوز صداها را می شنوم
درخت ها
برایم هنوز
آسمان
معطر از نام شهیدانی است
که آزادی را
بر فراز تنم
تنم
برافراشته اند
از گلوی روشن آسمان
می شناسمت
دردهای ما برادران تنی همند
بی چاه
بی گرگ
و مردی که در پیشانی ات ترانه می شود
و از شانه هایش
آسمان می بارد
در حوالی بی قراری هایم
شعر می شود
و شهیدانی که از چار سمت دلتنگی ات
می وزند
پرندگان عاشق من اند
که هر سپیده ام
از گلوی روشن آسمان می چکند

به یاد شهیدان

به یاد شهیدان
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »
تا لحظه ای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
در آسمان سینه ی من ابر بغض خفت
صحرای دل بهانه ی باران گرفته است
از هر چه بوی عشق تهی بود، خانه ام
اینک صفای لاله و ریحانه گرفته است
دیشب دو چشم پنجره در خواب می خزید
امشب سکوت پنجره پایان گرفته است
امشب فضای خانه ی دل، سبز و دیدنی است
در فصل زرد، رنگ بهاران گرفته است

نشان پرواز

نشان پرواز
حسین اسرافیلی
کسی نگفت از میان توفان، چــــگونه آن شب گذشته بودی؟
ز گردباد و تگرگ و باران، چــــــــــگونه آن شب گذشته بودی؟

کسی نگفت از میان آتش، مـــــــــیان آن شعله های سرکش
بهانه در دل، شراره در جــــان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

نه ردّپایی، نه گرد راهی، فقط تــــــــــــــفنگی شکسته دیدم
تو بی نشان از کنار یاران، چـــــــــگونه آن شب گذشته بودی؟

به بال سرخت که بسته بود آن نــــــــــــشان پرواز آسمان را؟
بگو که از خطّ و خون یاران، چــــگونه آن شب گذشته بـودی؟

کسی نگفت از دل هیاهو، زخــــــــــون و سنگر، زموج و بـاران
تو بی قرار از نهیب توفان، چـــــــــگونه آن شب گذشته بـودی؟

فقط شنیدم که بال خــــــــــــود را، گشادی از این کرانه رفـتی
کسی نگفت از فراز میدان، چگونه آن شب گذشـــــته بـودی؟

گرفتم از تو سراغ، گفتند: گذشتی از شب، شـــــــــهاب گـونه
و من به حیرت که با شهیدان، چگونه آن شب گذشته بـودی؟

شلمـــــــــــــچه بود و نگاه تیزت، که می گشودی به دیـده بانی
چه گویم امّا، به شــوق ایمان، چگونه آن شب گذشته بـودی؟

چو ابر و باران، ره تمـــــــاشا، گرفته بود اشک و خون چشـمم
ندیدمت با لبان خندان، چــــــــــــگونه آن شب گذشته بـودی؟