در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

نغمه های خوش «خر برفت»

چند سطر نصیحت دیرهنگام به #کلنل_فضل_الله_آق_اولی (عضو هیئت ایرانی در بخشی از#مذاکرات مربوط به قرارداد 1919 ایران و انگلیس که در اعتراض به شرایط خفت بار این قرارداد در صبحگاه نوروز 1299خودکشی کرد.) .

مگر مدال نبود
در آن زمانه محنت بار؟! که بر تو آویزند
نبود سکه مگر
که کف زنان گرامی به پای تو ریزند؟

در آن زمانه محنت بار
مگر نبود «اخبار»
و مارش پیروزی
و اعتراف جهان
به هوش و لهجه «نیتیو» انگلیسی تان؟

در آن زمانه گرفتم که «بوق بوق» نبود
نبود «به به» هم؟
نبود «چه چه» هم؟
نبود هیچ هنرمند فاخری آخر
که نغمه های خوش «خر برفت» ساز کند؟
نبود دخترکی خودجوش
که رقص مختصری در فضای باز کند؟

در آن زمانه گرفتم از این همه اسباب
نبود هیچ کدام
ولی بگو آخر
نبود مسأله گویی و مصلحت دانی
که شیرفهم کند
تو را جوانک خام!
که خودکشی ست حرام؟!

محمد مهدی سیار

برای اهل ری (البته تهران ری شمیرانات)

  تا خرند این قوم‌، رندان خرسواری می کنند



در محرم اهل ری خود را دگرگون می‌کنند

از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند

گاه عریان کشته با زنجیر می‌کوبند پشت

گه کفن پوشیده فرق خویش پر خون می‌کنند

گاه بگشوده گریبان‌، روز تا شب سینه را

در معابر با شرق دست‌، گلگون می کنند

گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا

جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند

وز دروغ گندهٔ «‌یا لیتنا کنا معک‌»

شاه دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند

صبح برجسته جنب تا ظهر می‌ریزند اشگ

ظهر تا شب نوحه می‌خوانند و شب ... می کنند

خادم شمر کنونی گشته وانگه ناله‌ها

با دوصد لعنت‌، ز دست شمر ملعون می کنند

بر یزید زنده می‌‎گویند، هردم صد مجیز

پس شماتت بر یزید مردهٔ دون می کنند

پیش ایشان صد عبیدالله سرپا، وین گروه

ناله از دست عبیدالله مدفون می کنند

حق گواه است ار محمد زنده گردد ور علی

هر دو را تسلیم نواب همایون می کنند

آید از دروازهٔ شمران اگر روزی حسین

شامش از دروازهٔ دولاب بیرون می کنند

حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب

مشگ او را در دم دروازه وارون می کنند

قائم آل محمد، گر کند ناگه ظهور

کله‌اش داغون‌، به ضرب چوب قانون می کنند

گر علی‌اصغر بیاید بر در دکانشان

در دو پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند

ور علی‌اکبر بخواهد یاری از این کوفیان

روز پنهان گشته شب بر وی شبیخون می کنند

لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن‌سعد

خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون می کنند

گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد

خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند

ور بساید دستشان با دست اولاد علی

دست خود را شستشو با سدر و صابون می کنند

جمله مجنونند و لیلای وطن در دست غیر

هی لمیده صحبت از لیلی و مجنون می کنند

سندی شاهک بر زِهادشان پیغمبر است

هی نشسته لعن بر هارون و مامون می کنند

خود اسیرانند در بند جفای ظالمان

بر اسیران عرب‌این نوحه‌ها چون می کنند؟

تا خرند این قوم‌، رندان خرسواری می کنند

وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند


محمد تقی بهار

کتابهایی که به نقد آثار داستایفسکی پرداختند

critical works on Dostoevsky


An annotated list of critical works on Dostoevsky, and definitely a work in progress… I’ll focus on posting details of and comments on recent works (starting with things I’ve reviewed) and the ones that have stood the test of time.

 

ادامه مطلب ...

دولت معتدلان پا شده میبینی که

کشورم یکسره غوغا شده میبینی که
مثل یک غنچه شکوفا شده میبینی که
 
در همین دولت تدبیر و تعادل یکهو
همه‌ی ظرفیتش وا شده میبینی که 
ادامه مطلب ...

رگ‌هایش پر از ابدیت شد




شعری درباره غزه
 محمد حسین کلهر

مردی نمِ اشکی چکاند
از پی دستان ملتمس دانه‌های تسبیح
در فصل هجوم بی‌امان باد و باران
و غارت وحشیانه شرک و شب
* * *  ادامه مطلب ...

به ابوموسی اشعری بگو برگردد عقب



http://ahdealast.ir/wp-content/uploads/2014/07/2447479_211.jpg
به بهانه روز غزه شعری در مظلومیت غزه

 علیرضا قزوه

  کجایی آقا سید موسی ؟
کجایی که غزه را دارند سر می‌برند
در طشت سازمان ملل
و پنج بعلاوه یک همینطور بی‌خیال
دو هفته است که می‌خواهد
چند دلار را آزاد کند
به ابوموسی اشعری بگو برگردد عقب  ادامه مطلب ...

نبرد خصم شد لازم شعری از آیت الله




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/3/30/Ay-nori.jpg/250px-Ay-nori.jpg

آیت الله نوری همدانی


در سال 56 و بعد از واقعه خونین 19 دی که آیت الله نوری همدانی به خلخال تبعید شدند، شهر‌ها یکی پس از دیگری به انقلاب می‌پیوستند و نهضت انقلابی مردم متعهد ایران با راهنمایی‌های حضرت امام خمینی (ره) فرا گیر می‌شد و در این ایام آیت الله نوری همدانی شعری بلند در وصف این قیام سرودند که این شعر را‌‌ همان جا برای دیدار کنندگان می‌خواند، این شعر بلند که قیام تمام شهرهای ایران را به وصف کشیده بود در تهییج مردم تاثیر زیادی داشت.

ز هر سو انفجار آید
صدای انزجار آید
خزان رفت و بهار آید
هدف نزدیک می‌گردد
تنور خشم این ملت 
ادامه مطلب ...

کی شود دریا ز پوز سگ نجس




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a3/Molana.jpg/220px-Molana.jpg

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی





جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن


بانگ زد بر وی جوان و گفت بس


روز روشن از کجا آمد عسس

نور مردان مشرق و مغرب گرفت

اسمانها سجده کردند از شگفت

آفتاب حق بر آمد از حمل

زیر چادر رفت خورشید از خجل  ادامه مطلب ...