در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

یه روزی روزگاری

یه روزی روزگاری
دو تا بچه بسیجی
نمی دونم کجا بود
توفکه یا دوعیجی

تو فاو یا شلمچه
تو کرخه یا موسیان
مهران یا دهلران
تو تنگه ی حاجیان

تو اون گلوله بارون
کنار هم نشستند
دست توی دست هم
با هم جناق شکستند

با هم قرار گذاشتن
قدر هم رو بدونن
برای دین بمیرن
برای دین بمونن

با هم قرار گذاشتن
که توی زندگیشون
رفیق باشن ولیکن
اگر یه روز یکیشون

پرید و از قفس رفت
اون یکی کم نیاره
به پای این قرار داد،
زندگیشو بذاره

سالها گذشت و اما
بسیجی های باهوش
نمی ذاشتن که اون عهد
هرگز بشه فراموش

یه روز یکی از اون دو
یه مُهر به اوون یکی داد
اون یکی با زرنگی
مُهر و گرفت و گفت: (یاد)

روز دیگه اون یکی
رفت و شقایقی چید
برد و داد به رفیقش
صورت اونو بوسید

گل رو گرفت و گفتش:
(بسیجی دست مریزاد)
قربون دست داداش
گل و گرفت و گفت: (یاد)

عکسهای یادگاری
جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ
انگشتری و شونه

این میداد به اون یکی
اون یکی به این میداد
ولی هر کی می گرفت
می خندید و می گفت: (یاد)

هی روزها و هفته ها
از پی هم می گذشت
تا که یه روز صدایی
اینطور پیچید توی دشت

یکی نعره می کشید:
(عراقیها اومدن
ماسکهاتون بذارین
که شیمیایی زدن)

از اون دو تا یکیشون
در صندوقو گشود
ماسک خودش بود ولی
ماسک رفیقش نبود

دستشو برد تو صندوق
ماسک گازشو برداشت
پرید، روی صورتِ
دوست قدیمی گذاشت

همسنگر قدیمش
دست اونو گرفتش
هل داد به سمت خودش
نعره کشید و گفتش:

(چرا می خوای ماسکتو
رو صورتم بذاری
بذار که من بپّرم
تو دو تا دختر داری)

ولی اون اینجوری گفت:
(تو را به جان امام
حرف منو قبول کن
نگو ماسک رو نمی خوام)

زد زیر گریه و گفت:
اسم امامُ نَبَر
ماسکو رو صورت بذار
آبرو ما رو بخر

زد زیر گوشش و گفت:
کشکی قسم نخوردم
بچه چرا حالیت نیست؟
اسم امام رو بردم

اون یکی با گریه گفت:
فقط برای امام!
ولی بدون، بعد تو
زندگی رو نمی خوام!

ماسکو رفیقش گرفت
گاز توی سنگر اومد
وقتی می خواست بپّره
رفیقشو بغل زد

لحظه های آخرین
وقتی می رفتش از هوش
خندید و گفت: برادر
(یادم ترا فراموش)

آهای آهای برادر
گوش بده با تو هستم
یادت میاد یه روزی
باهات جناق شکستم

تویی که روزمرّگیت
توی خونه نشونده
تویی که بعد چند سال
هیچی یادت نمونده

عکسهای یادگاری
جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ
انگشتری و شونه

هر چی رو بهت میدم
روی زمین میندازی
می گی همش دروغه
(یاد) نمی گی می بازی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد