در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

بچه های خط اول

به شیمیایی ها که بی صدا می میرند
بچه های خط اول

علیرضا قزوه
ماهیای سرخ عاشق ، توی حوضی از اسیدن
دلشون یه دریا درده ،کی می دونه چی کشیدن ؟!

می دونی چه دردی داره ،بی صدا ترانه خوندن ؟!
می دونی چه سوزی داره ،تو آتیش نفس کشیدن ؟!

هد هد صبا شدیم و هفت شهر عشقو گشتیم
ما نفس کم نیاوردیم ،معلومه کیا بریدن !

سینه آتیش خلیله ،اینجا عشقه که دلیله
ببین این دلای عاشق ،چه بهشتی آفریدن !

بچه های خط دوم ،سرشون به خاک ، اما
بچه های خط اول ، آسمونو سر کشیدن

فکر اون گلای سرخم که سرا رو خم نکردن
می میرن ولی نمی گن که گلوشونو بریدن

لاله ها کی گفته تنها ،همونایی ان که رفتن ؟
اینایی که پر شکسته ن ،مگه کمتر از شهیدن!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد