در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

بوی بارون

بوی بارون
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روزمرگ، شعرت، سوره یاسین نخواهد شد
فریب می دهند این فصل ها، تقویم ها، گل ها
از اسفند شما پیداست فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربنای دیگری باشی
وگرنه صد دعا زین دست یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد
علیرضا قزوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد