در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

هیچ گلی مثل تو پرپر نشد

هیچ گلی مثل تو پرپر نشد

مانع میخ و لگد و در نشد

ان که به بازوی تو درکوفت-حیف

لایق یک ضربت حیدر نشد

هرچه به بازوی تو مرحم زدند

زخم عمیق تو سبکتر نشد

با همه این که فرات از تو بود

باز گلوی پسرت تر نشد

همسر مولای دو عالم تویی 

 هیچ زنی مثل تو مادر نشد

هرچه زبان خواست بگویدز تو 

 واژه کم آورد و میسر نشد!

نظرات 1 + ارسال نظر
معصومه سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام دکتر خوبین ؟

خیلی وقته آپ نکردین سر میزنم بهتون خوشحال میشم

منتظریم ها !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد