در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

شعری از امیر عاملی در پاسخ به اهانتهای سروش و کدیور

 

به گزارش خبرگزاری فارس، امیر عاملی از شاعران متعهد کشور در پی اهانت‌های دنباله‌دار عبدالکریم سروش و محسن کدیور به رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید در شعری که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده به یاوه‌گویی‌های آنها پاسخ داده است که متن کامل آن در ادامه می‌آید:

شنیدم سروش در غربت بجوش آمد و در پی نان دهان به یاوه گشود و عاقبت‌الامر آنچه بود را نمود شاید این چند بیت چراغ راه آن افتاده به چاه باشد.
هلا بهوش سروشی که شوم می‌خوانی
نشسته‌ای به خرابه چو بوم می‌خوانی
نگفتمت که جهان زنگ امتحان دارد
نگفتمت به زنان دل مده زیان دارد
نگاه کن چه گفتی؟ ببین کجا رفتی؟
ز میهن خودت ای نازنین چرا رفتی؟
چه سود می‌بری از نفی مردم نه دی؟
چرا به بهمن ما حمله می‌کنی؟ هی هی!
خدا نکرده مگر کور بوده‌ای درویش
که میزنی به دل مردمان چون عقرب نیش
مگر نخوانده‌ای ای نازنین تو مولانا؟
که در حضور کدیور شدی اسیر بلا
هلا جوانک مغرور و مدعی تا چند
به جام صاف حقیقت نمی‌زنی لبخند
بخند و اخم مرا باز کن تو را به خدا
چقدر اخم و دورویی، چقدر رنج و بلا
تو از کدیور گمراه با سوادتری
رها شو از غل و زنجیر او بکن هنری
مرید یک نفری باش از خودت بهتر
مشو از آتش این ناکسان چو خاکستر
به سوی رهبر مردم زبان درازمشو
بیا کبوتر ما شو مرو گراز مشو
کدام فلسفه تعلیم ناسزایت داد؟
چرا دهان تو بر فحش و بد رضایت داد؟
«رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا»
بیا به راه محبت مرو به چاه جفا
«وفا به عهد نکو باشد ار بیاموزی»
مرو بحکم خطا در پی زراندوزی
مگر نه عبد کریمی، به نام، نامی باش
که گفت در پی خردی، پی غلامی باش؟
شدی که آب بیاری و آبرو بردی
قرار زنده شدن بود ناگهان مردی؟
تو کیستی که به پیر و مراد ما بپری؟
به کینه حمله کنی بر ستاره سحری
تو کیستی که بدانی امام یعنی چه
تمام عمر ندانی سلام یعنی چه؟
سلام ما به امامی که لاله می‌پرورد
درود بر غم عشق و دریغ از پی درد
کدیورانه سروشا چو گربه کور شدی
ز لطف رهبر مستضعفان جسور شدی
«نگفت مرو آنجا که در هوات کنند
که سخت دست درازند و بسته پات کنند»
نگفتمت ز ته دل بگو علی مددی
تو گفتی اینکه سخن‌های من همه بلدی
نه واقفی تو به راه و نه چاه می‌دانی
هر آنچه که گفت کدیور بخوان تو می‌خوانی
شبیه خلوت خود باش یا بیا خود باش
مشو مرید کدیور کدیور اوباش
ز خواجه بشنو اگر حرف ما نمی‌شنوی
شنو ز خواجه که شاید به راه خیر روی
«چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن‌شناس نه ای جان من از خطا اینجاست»

نظرات 2 + ارسال نظر
تازه نفس پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://shayad.persianblog.ir

نه این درسته و نه اون !!!!
کی می دونه کار شما هم درسته یا نه ؟!

چقدر اینجواب شبیه حرفیه که خوارج میزدند
که میگفتند نه علی نه معاویه

شریف دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ

از کسی که این شعرها را برای گذاشتن در وبلاگ انتخاب کرده مچکرم
شعرهای خیلی خوبی است
باز هم بذارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد