ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
ساعت اشک
ترس دارم به زیادت بکشد کم شدن من
بار حسرت بدهد غنچه ی آدم شدن من
سر به معراج زدی پیش تو پیشانی عجزم
رکعتی بوی خدا داشت اگر خم شدن من
جسم من روح شد و کاش به هنگام جدایی
گم کند جسم مرا روح مجسّم شدن من
من و او من شده و او شده و ما شده باشیم
هم اگر او بشود بی هم و با هم شدن من
همره سست عناصر نتواند که ببیند
قصّه ی شیر خدا بودن و رستم شدن من
کثرت درد مرا برده سوی چشمه ی کوثر
بی شک از زلف تو راهی ست به زمزم شدن من
باز ذی القعده و ذی الحجّه و احرام شهادت
ساعت اشک شد و ظهرمحرّم شدن من
مهرماه 1389