در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى

اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى
 
انتظار 
اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى
کى از مسیر کوچه قصد عبور دارى؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى
اى آنکه در حجابت دریاى نور دارى

من غرق در گناهم، کى مى‏کنى نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمى صبور دارى

از پرده‏ها برون شد، سوز نهانى ما
کوک است ساز دلها، کى میل شور دارى؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کى در سراى چشمم، قصد ظهور دارى؟

سیدعباس سجادى
نظرات 1 + ارسال نظر
patina دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://patina.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود
به شعرای منم سری بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد