ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سایه ها
دامن کشید و رفت همچو خورشید از افق
تنها به باغ ماند از آن سایه های شب
در دیدگان خیره ی من تیرگی فزود
تا چیره شد به جان من افسانه های تب
این سایه های درهم و مبهم به چشم من
اشباح عشق های گذشته است درملال
شب چیرگی دهد به سر انگشتهای غم
تا بردرند دفتر افسانه ی خیال
آن سایه ی بنفشه ی رسته بطرف جوی
موی سیه دلبر دور جوانی است
وآن سایه های نرگس فتان نیم باز
چشمان مست شب کامرانی است
آن سایه ی بلند ز سرو سهی به باغ
یادی ز قد و قامت معشوق رفته است
وین سایه های مظلم مخفی به گوشه ها
افسانه ی زمان ز خاطر نهفته است
امشب به یادبود زمانهای گمشده
رهبرد من به باغ در آغوش سایه هاست
در جست و جوی جان تو همراه یادها
افسانه ی خموش تو در گوش سایه هاست
مهدی سهیلی
دوستان گفتند که این شعر را هشترودی سروده است
این شعر از پروفسور هشترودی است و در برنامه بزم شاعران رادیو سالها پیش به مجری گری مهدی سهیلی در حضور خود پروفسور هشترودی توسط فیروزه امیر معز دکلمه می شود و الان که این ار می نویسم دارم به همان بزم گوش می دهم. با تشکر
سلام.از قضا بنده هم پای بزم شاعران نشستم و دارم گوش میدم.بله دوستمون درست میگه .ای شعر مال آقای هشترودی هست.