در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

صدای پای جوانی

صدای پای جوانی

 

شبست و من همه در فکر روزهای جوانی
در این سکوت به گوشم رسد صدای جوانی
منم به زنده دلی چون درخت پر بهاری
که گل کند به خیالم جوانه های جوانی
خبر دهد زی پیری شهنشهان جهان را
که تخت و تاج فروشند در بهای جوانی
جوان پیر بسی دیده ام و پیر جوان را
ز سال و ماه برونن است انتهای جوانی
اگر که عقل جوانی بود شباب به کام است
بسا جوان که نبوده است آشنای جوانی
غم بزرگ جهان را اگر ز پیر بپرسی
بگویدت : غم پیرست در عزای جوانی
بهار عمر گل افشان کند زمین و زمان را
ز شاخ خشک دمد غنچه در هوای جوانی
مگر نسیم خیال گذشته ها به ترنم
به گوش ما برساند صدای پای جوانی 

 

مهدی سهیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد