در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

او سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم

او سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شرمده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست � من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
 گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم  

 

محمد علی بهمنی

نظرات 1 + ارسال نظر
جواد یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

خسته نباشین اهنگ همین رو بذارین دانلود کنم پدرم درومد از بس سایتا رو گشتم و اون سایتا که اهنگ این بود فیلترن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد