در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

ابتدای کربلاغدیر بود

ابتدای کربلاغدیر بود
ویژگیهای شعر عاشورایی معاصر

نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی

کربلا، نه تنها رستاخیز عشق که بر پادارنده قیامت تاریخی انسان ها و رستخیز جان مردم مرده است و به قول محتشم، در کربلاجهان از هم می گسلد و از آسمان خون می بارد و سرادق گردون نگون می شود و انسان ها بر صفحه ی هستی، از تاثیر آن، بر پای می ایستند.
    دیگر بار در گردونه منظم هستی که نشانه ای از نشانه های خالق بی مثال است به محرم رسیده ایم؛ موسمی که حسین بن علی (ع)، تمامی دار و ندار، هست و نیست، بود و نبودش را به مسلخ عشق آورد. تا دین جدش رسول خدا (ص) برای همیشه تاریخ یادگار و ماندگار بماند و فریضه امر به معروف و نهی از منکر جاودانه از برادر وفادارش اباالفضل (ع) گرفته تا خواهر همیشه همراهش زینب (س). از جگر گوشه اش علی اکبر (ع) گرفته تا فرزند شش ماهه شیرخواره اش علی اصغر (ع) و...
    و به راستی که فقط آسمانیان می دانند که حسین (ع) چه کرد و قلم و بنان و بیان ما دل بستگان و وابستگان به تعلّقات دنیوی را یارای درک و توصیف حماسه حسینی نیست، اما به جهت عشق و ارادت به ساحت مقدس آن امام همام و آن قیام الهی، بسیاری کوشیدند از ابزار هنر و ادب خویش اعم از نگارگری، خطاطی، طراحی و عرصه ی شعر و شاعری استفاده و محبّت و مودّت خود را به درگاه آسمانی او اعلان و ابراز دارند و چه بسیارند هنرمندان و شاعرانی که رمز مانایی و جاودانگی نامشان به واسطه توصیف حماسه عظیم عاشوراست.
    بیش از یک هزار و 300 سال است که عاشورا و کربلارا از هر زبانی می شنویم، از منابر، مجالس، محافل ادبی، کتاب ها و ... ولی گویا هرگز این حماسه رنگ کهنگی و نسیان نمی گیرد و در حقیقت از کلام هر کس که از ستم می خروشد، ندای حسین (ع) می جوشد و فریاد سرخ حسینی به سان پرچمی بر فراز هر قیام ظالمانه در اهتراز است و خواهد بود.
    تاریخچه سوگواری ادبی در ایران دیرینه است و هر چند حکیم کسایی مروزی را نخستین آغازگر ادبیات شیعی در شعر فارسی دانسته اند، اما قدیم ترین غم سروده مذهبی در توصیف کربلاو کربلائیان در شعر قوامی رازی شاعر شیعی مذهب اوایل قرن ششم هجری نمایان است و بعدها شاعران ناموری همچون ناصر خسرو، عطار نیشابوری، سیف فرغانی، مولانا جلال الدین، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه ای، سلمان ساوجی، ابن حسام خوسفی، جامی، محتشم کاشانی، بابافغانی، اهلی شیرازی، وصال شیرازی، فیاض لاهیجی، صباحی بیدگلی، فدایی مازندرانی، عمّان سامانی، اقبال لاهوری و ... در ذکر مناقب و مراثی و پاسداشت این حماسه اشعاری گران قدر سروده اند؛ امّا این حرکت عالی مذهبی هم چنان از سوی شاعران معاصر ادامه و این قطار با سرعت بیشتری حرکت و به سان خونی در رگ های شاعران حق جو و حقیقت طلب جاری و ساری است با این تفاوت که اگرچه اکثر شعر شاعران گذشته جنبه توصیفی و شرح این رویداد داشت و شاعران دیرین به این واقعه به صورت یک رویداد مجرّد و بدون ارتباط عمیق با تاریخ پرداخته اند، اما در دوره معاصر به تدریج این تفکر میان شاعران ایجاد گردید که به ابعاد سیاسی، اجتماعی و تاریخی حماسه عظیم عاشورا نیز نگاهی ژرف و توام با امعان نظر داشته باشند.
     ابتدای کربلامدینه نیست، ابتدای کربلاغدیر بود
    ابرهای خونْ فشان نینوا، اشک های حضرت امیر بود
    بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
    هر چه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد کویر بود
    بعد مکه و مدینه، دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
    آفتابِ سربلندِ سایه سوز، در حصارِ نیزه ها اسیر بود
    الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام
    شام بی مروّت غریب کش، کاش کوفه ی بهانه گیر بود
    هان! هبا شدید، هان! هدر شدید، مردم مدینه! بی پدر شدید
    این صدای غربت مدینه بود، این صدای زخمی بشیر بود
    کربلابه اصل خود رسیدن است، هر چه می روم به خود نمی رسم!
    چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خویش آمدم چه دیر بود!
    علیرضا قزوه
    دیگر ویژگی برجسته شعر عاشورایی معاصر، بیان حماسی است، حماسه ای که در خور مخاطبان است و شکوهمند و استوار و فاخر، یعنی نه به افراط دور بر می دارد و نه به درّه غلّو می افتد و نه با تفریط باعث بی رقص در معرفت و ناتوانی ذهن می گردد، مثلاً حسن حسینی در شعر «حدیث متواتر باران» تنها با استفاده درست از سه کلمه «پولاد»، «بلند» و «دامنه دار» حماسه را در خون شعر تزریق می کند.
    تقصیر از کدام گلو بود؟ / وقتی کنار شریعۀ پولاد، / خطاب به تاریخ/ گلویی تازه تر می شد / و خیمه گاهی بلند / در حریق دامنه دار سکوت / به غارت می رفت ....؟
    «تصویر آفرینی و بازنمایی و یادآوری فضای پس از واقعه عاشورا نیز از دیگر ویژگی ها و وجوه تمایز شعر عاشورایی معاصر و گذشته است، آن چه در شعر معاصر نمود و نماد بیشتری دارد فضایی ترکیب یافته از خون و ماتم و در عین حال غربتی شکوهمند و همراه با عزت و افتخار است.
    یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
    هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
    بشکسته سبو هامان، خون است به دل هامان
    فریاد و فغان دارد دردی کش میخانه
    هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم
    خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
    آتش زده در خرمن، وای من و وای من
    از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
    ای وای که یارانم، گل های بهارانم
    رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
    پرویز بیگی حبیب آبادی
    دشت خاموش است و صحرا خسته است
    ماه گویی بار از این جا بسته است
    پس چه شد آن سایه ها و بیدها
    پس کجا رفتند آن خورشیدها
    می وزید از دور عطر پونه شان
    خال سبز هاشمی بر گونه شان
    بوی روح و بوی معبد داشتند
    بوی گیسوی محمّد داشتند
    احمد عزیزی
    توجه به آخرین روزها و لحظه های حماسی امام حسین (ع) و یارانش نیز از دیگر ویژگی های شعر معاصر نسبت به شاعران گذشته است و برخلاف شاعر پیشین که با بیانی مستقیم به شرح واقعه پرداخته اند شاعران معاصر کوشیده اند غالباً از نظر گاه عرفانی و با بیانی غیرمستقیم به تصویر حماسه عاشورا بپردازند موضوعی که در شعر شاعران گذشته عاشورایی فقط در اشعار عمان سامانی و اقبال لاهوری یافت می شود. مثلاً در ابیات زیر ترکیباتی هم چون «هدهد پیر»، «وادی طلب» و شب جاودانگی و واژگانی همچون «حیرانی» و «پریشانی» از واژگان مستعمل در حوزه ادبیات عرفانی است.
    شب سکوت، شب جاودانگی در دشت
    شب بلوغ، شب عاشقان بی برگشت
    شبی که گر چه همه مژده خطر می داد
    دوباره هدهد پیر از خطر خبر داد
    که عشق مُردن در وادی طلب دارد
    به ماه خیره شدن های نیمه شب دارد
    مرام زندگی عاشقانه حیرانی ست
    همیشه عاقبت عاشقی پریشانی ست
     حسین دلیری
    خوشا از دل نم اشکی فشاندن
    به آبی آتش دل را نشاندن
    خوشا ز آن عشق بازان یاد کردن
    زبان را زخمه فریاد کردن
    خوشا از نی، خوشا از سر سرودن
    خوشا نی نامه ای دیگر سرودن
    نوای نی نوای بی نوایی ست
    هوای ناله هایش نینوانی ست...
    چو از جان پیش پای عشق سرداد
    سرش برنی، نوای عشق سرداد
    به روی نیزه و شیرین زبانی
    عجب نبود زنی شکّر فشانی
    شگفتا بی سرو سامانی عشق
    به روی نیزه سرگردانی عشق
    قیصر امین پور
    در کنار ویژگی های یاد شده، از در آمیختگی آرایه های ادبی در شعر عاشورایی معاصر هم نباید غافل شد. در شعر عاشورایی معاصر، شاعر در استفاده از آرایه های ادبی نوجویی می کند و گاهی حتی به هنجارشکنی دست می زند، مثلاً گاهی با تلفیق ایهام تناسب و تلمیح می کوشد از حادثه ای، تصویر بسیار بدیع و شاعرانه می سازد.
    ستاره ها یک یک / سرخ / سوسو زدند / و با سه شعله/ گلوگاه راه شیری شکافت/ یاد کرد میدان های نبرد عاشورائیان و شرح حواشی آن میدان ها آخرین موضوع شعر عاشورایی معاصر است.
    تو آن راز رشیدی / که روزی فرات / بر لبت آورد / و ساعتی بعد / در باران متواتر پولاد / بریده بریده افشا شدی / ... حسن حسینی
    آه ای فرات / در کنار تو / میدان در آتش خاکستر شود / و تو آرام آرام فرو می ریزی / و در بسترت کهکشانی از فرشته پرپر می شود / و تو نرم و سر به زیر / بر پنجره ی پا می گریزی / ... چگونه بر خود نمی پیچی از زخم / چگونه در خود نمی خشکی از شرم؟
    مصطفی علی پور
    شاعر در ابیات بالافرات را هدف سرزنش قرار می دهد که نظاره گر تشنه کامی و در عین حال پایمردی حسین بن علی (ع)، و یاران وفادارش همچون ابوالفضل العباس (ع) تا پای جان بود.
    
    


 روزنامه کیهان، شماره 20905 به تاریخ 4/8/93، صفحه 7 (ادب و هنر)

بر دروازه های خونین شهر


بر دروازه های خونین شهر
نگاهی به مضامین شعر مقاومت و پایداری ایران

نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی

شعر پایداری فارغ از دلالت های موضوعی از نظرگاه فلسفی و علوم عقلی به اشعاری اطلاق می شود که نتیجه همراهی و هم دلی میهنی و یا قومی در برابر هرگونه تجاوز طبیعت بشری است و گاهی جنگ تنها بستر شعر پایداری محسوب نمی گردد بلکه می توان گفت که شعر پایداری و مقاومت فرایندهای عام دیگری را نیز در زندگی بشری در برمی گیرد اما موضوع اصلی و اساسی شعر پایداری، ایستادگی در برابر تهاجم و حمله به مهاجم است که در هر اندیشه و اعتقادی قابل بحث و بررسی است.
    اگرچه جنگ یک پدیده غیرقابل قبول ونامطبوع در فرهنگ عمومی جوامع بشری است وهمه مذاهب و مکاتب نسبت به پدیده جنگ بدبین هستند، اما هر آیینی رویکرد به پدیده جنگ را در هر شرایط نه تنها نامحتمل بلکه گاهی ضروری و واجب هم می داند. در جوامع اسلامی و دینی اگر پدیده ای با متن باورهای مقدس و اعتقادی متصل شود محصول آن ظهور معادله ساده حق و باطل و خیر و شر است و طبیعی است که تعیین و باور قبلی، کارآمدتر از تمام ایده های عقلی و محاسبات نظامی است که واقعه عظیم و عزیز عاشورا از نظرگاه شیعیان از مصادیق بارز این باور قلبی و اعتقادی است، بنابراین می توان گفت که مفهوم مقاومت و پایداری، مفهومی عام در فرهنگ ملت هاست و این مفهوم کاملاارزشمند است زیرا مقاومت نوعی واکنش در برابر مهاجم است و به همین دلیل که انسان ناخواسته در مواجهه با خطر دست هایش را حایل بدن می کند حس مقاومت و پایداری در برابر مهاجم هم امری ذاتی و برخاسته از فطرت انسان هاست. ادبیاتی که زاییده مفهوم مقاومت و پایداری است را می توان در موضوعات زیر بررسی نمود.
    
    1-بیان اهداف آرمانی
    شعر مقاومت و پایداری حاصل تعامل مردم و شاعران است. به دیگر عبارت مردم به خصوص قهرمانان جنگ در طرح موضوعات سهیم و شریک اند واز این رو خود سازنده واقعیات اند. شعر پایداری میراث مشترک شاعران و نیروهای مقاومت مردمی است. در ادبیات دفاع مقدس، شاعران متفکر مقاومت مردمی، ضرورت ایستادگی در برابر تهاجم را با تکیه بر معارف نظری و اعتقادی بیان نمودند یعنی در کنار انگیزش وجدانی و عاطفی به انگیزش عقلانی هم پرداختند که این توجیه حقانیت به شکل عقلانی و خردورزی گاه به شکل طرح مستقیم و گاه در قالب نقل قول و حکایت و اسطوره و نمادها نمایان است.
    
    2-وطن دوستی
    یکی از زمینه های تفکر در شعر پایداری وطن دوستی است. سرزمین برای شاعر همه چیز است محمل خاطرات کودکی، محل عشق ورزی های جوانی و آرامگاه سال های کهنسالی و سالخوردگی، در شعر دفاع مقدس و پایداری ایران اسلامی، مقوله ایران دوستی سابقه و صبغه شفاف و روشنی دارد طرح روایت «حب الوطن من الایمان» از جانب رسول اعظم(ص) باعث شد ما ایرانیان در چشم انداز عشق به وطن، آرمان های والای دینی را هم در نظر بگیریم.
    ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم/ وطنم/ ای تواناترین مظلوم/ تو را دوست دارم/ ای آفتاب شمایل دریادل/ و مرگ در کنار تو زندگی است/ ایستاده ایم در کنار تو سبز و سربلند/
    «سلمان هراتی» در ادامه شعر، دریچه ای به سوی وطن از نظرگاه دینی می گشاید:
    کجای زمین از تو عاشق تر است/ ای چشم انداز روشن خدا/ وقتی خدا رحمت بی نهایتش را باریدن می گیرد/ می گویم شاد/ از تو تشنه تر نیافته است
    هراتی در پایان مظاهر ملی و دینی را هم در وطن در می آمیزد و می گوید:
    ای رویین تن متواضع/ ای میزبان امام/ ای پوریای ولی/ ای طیب/ ای وطن من/
    
    3-نمادگرایی تاریخی
    طرح الگوها و نمادهای تاریخی و مطابقت شرایط حاضر با آن یکی از مهم ترین زمینه های اندیشه در شعر پایداری و دفاع مقدس است.
    «طاهره صفارزاده» می سراید:
    رزم آوران حق/ حجتی دیرین دارند/ با هر گلوله پیوندی می خورند/ با اهل بدر/ آن پرچم رهایی/ از بدر تا احد/ تا جبهه های غرب و جنوب/دست به دست دلیران می گردد.
    «تیمور ترنج» از کهن الگوی دیگری برای تمثیل استفاده می کند و سپاه دشمن را ایلچیان مغول می پندارد در حالی که شمشیرهای خون ریز در دست دارند.
    بر دروازه های خونین شهر/ ایلچیان/ شمشیرهای خونین چکان را/ صیقل می دهند/ و یاسای چنگیز را تکرار می کنند/ بردروازه های خونین شهر/ ایلچیان/ سربداران را بردار می کنند/
    
    4- توصیف شجاعت ها و ستایش رزمندگان
    شاعران می کوشند تا با بیان رشادت ها و دلاوری ها وستایش سربازان اسلام و توصیف صحنه های حماسی- مخاطبان خود را در عرصه جنگ به خلق حماسه های ماندگار دعوت کنند و از این طریق در کنار ترغیب رزمندگان به مقاومت آفرینش ادبی خودرا نیز حفظ نمایند. مثلا:
    «قیصر امین پور» به توصیف دفاع و مقاومت مردم می پردازد در حالی که دامنه های آن به کوچه های تاریک و باریک هم رسیده است.
    این جا/ دیوار هم/ دیگر پناه و پشت کسی نیست/ کاین گور دیگری است/ که ایستاده است/ در انتظار شب
    «سیدحسن حسینی» مرزهای پاسداری از آیین را برتر می داند و می سراید:
    هلاپاسداران آیین سرخ
    سواران شوریده بر زمین سرخ
    به شعر دلیری تصاویر سبز
    به دیوان مردی مضامین سرخ
    
    5- تهییج و دعوت به پایداری
     ترغیب به مقاومت از شاخصه های اصلی در شعر پایداری است. مثلاآن گاه که گروه هایی از مردم منافع خود را در دور بودن از صحنه های جنگ می بینند وظیفه شاعر مقاومت است که انسان ها را با یک ضربه محکم طعن آمیز از خواب بیدار کند آن گونه که زراندوزان هشت سال دفاع مقدس از طعنه های گلایه آمیز شاعران در امان نیستند. مثل این شعر سلمان هراتی که می گوید:
    وقتی جنوب را بمباران می کردند/ تو در ویلای شمالی ات/ برای حل کدام جدول بغرنج/ از پنجره به دریا خیره شده بودی؟...
    
    6- مرثیه و یادکردن دلاوران
    یکی از مهم ترین موضوعات ادبیات پایداری بیان سوگ نامه شهیدان و قهرمانان عرصه جنگ و توصیف بی رحمی های دشمن است. بی شک هر جنگ و به تبع آن مقاومت دو عامل زیان های مالی و جانی را به همراه دارد. گرامی داشت و یادکرد شهیدان در جبهه های جنگ یک سنت رایج است و بازخورد مرگ قهرمانان در ادبیات به صورت سوگ نامه و سوگواره های شهیدان تجلی می یابد.
    «قیصر امین پور» در غزلی به یاد شهیدان می سراید:
    بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
    زداغ با دل خود حرف بهتری بزنیم
    به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
    سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
    «علیرضا قزوه» می سراید:
    خوشا آنان که جانان می شناسند
    طریق عشق و ایمان می شناسند
    بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
    شهیدان را شهیدان می شناسند
    «علیرضا قزوه» در جایی دیگر می سراید:
    در کوله بار غربتم یک دل از روزهای واپسین مانده است
    عباس های تشنه لب رفتند، مشک صداقت بر زمین مانده است
    من بودم او بود و گمنامی، نامش چه بود انگارم یادم نیست
    بر شانه های سنگی دیوار، نام تو ای عاشق ترین مانده است
    
    


 روزنامه کیهان، شماره 20782 به تاریخ 4/3/93، صفحه 7 (ادب و هنر)

در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر

در طریق عاشقان مردن نخستین منزل است
نیم نگاهی به شعر پایداری معاصر

نویسنده: علی خوشه چرخ آرانی

پیروزی انقلاب اسلامی که حرکتی نظام مند و متعالی و بر مبنای قیام عظیم امام حسین(ع) برای معرفی دگربار اسلام بود؛ بیان گر وفاداری به آرمان هایی اصیل و گران قدر است و از این منظر شعر پایداری(دفاع مقدس) شعری است که وفاداری بر مبنای دین ورزی در آن جلوه خاصی دارد تا آن جاکه می توان گفت یکی از عوامل ویژه در سرایش این گونه شعرها، همین حس وفاداری شاعران متعهد به انقلاب، اسلام و پاسداری از ارزش های والای آن است.
    اگر چه کاربرد عنوان ادبیات پایداری و مقاومت در ادبیات ملل، پیشینه نسبتاً طولانی دارد؛ اما در ادبیات امروزین ما جدید و جوان است و عمدتاً به سروده ها، قطعات ادبی، داستان های کوتاه و بلند 30 سال اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و خصوصاً دوران هشت ساله دفاع مقدس نوشته و خلق شده و روح ستیز با جریان های ضدآزادی و ایستادگی در مقابل ستم گران اطلاق می شود که به گونه ای افتخارآمیز متضمن رهایی از تعلقات و پیوستن به جریان فکری معرفت خیز است.
    با توجه به موارد یاد شده، محتوای اشعار دفاع مقدس را در موارد ذیل می توان بررسی نمود:
    معرفی و ستایش رزمندگان
    ستودن رزمندگان از شاخصه ها و موضوعات محوری شعر دفاع مقدس است؛ توصیفی که هر چند شاعرانه و عاطفی است، اما همراه معرفت و شناختی عمیق و قابل درک نیز هست و این پیوند عاطفه و عرفان به هیچ عنوان تصنعی نیست، بلکه تعامل موجود این دو عنصر چنان است که زمینه های عاطفی آن را از حوزه عرفان و درک و معرفت جاری دور نکرده است و این گونه است که شعر از صمیمیت و صراحت ویژه ای بهره مند است.
    اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامه توست
    غریب شهری و زخمت شناسنامه ی توست
    تو از کدام بهاری، تو ای شکوفه زخم
    که عطر خانه ام از جانماز و جامه ی توست.
    سید محمد حسین ابوترابی
    بهره مندی از فرهنگ عرفانی- دینی
    دیگر از موضوعات اساسی سروده های اشعار پایداری معاصر، سرشاری و آکنده بودن از نکات و دقایق عرفانی است. در این سروده ها که در دوره معاصر عمدتاً در قالب غزل رشد کرده، ترکیبات و اصطلاحات خاص عرفانی پیوندی طبیعی با حماسه یافته است:
    می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
    تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
    در طریق عاشقان، مردن نخستین منزل است
    می برد بر دوش خود منصور دار خویش را
    حسین اسرافیلی
    سوگ سروده ها (مرثیه ها)
    سوگ سروده ها، همان گونه که عنوانش معرف آن است، شعری است که به نوعی بیانگر خون و شکوه است و هر چند سابقه ای دور و دراز دارد؛ اما در شعر دفاع مقدس و در ادبیات پایداری دوره ی معاصر علاوه بر آن که از مناظر متفاوت و متنوعی به آن پرداخته شده، بیشترین کاربرد را نیز داراست. در شعر پایداری به مقوله یاد کرد و ستایش شهیدان، انتقاد خویش و یاد کردن فراق از کاروان یاران سفر کرده با توجهی ویژه همراه است به گونه ای که در برخی از این سوگ سروده ها شاعر از خویش گله دارد و خویشتن را از دور ماندن از کاروان شهیدان به سختی ملامت می کند:
    سبک بالان خرامیدند و رفتند
    مرا بیچاره نامیدند و رفتند
    سواران لحظه ای تمکین نکردند
    ترحم بر من مسکین نکردند
    رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
    جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟
    مرا این پشت نگذارید بی تاب
    گناهم چیست؟ پایم بود در خواب
    اگر دیر آمدم، مجروح بودم
    اسیر قبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبندید
    به ما بیچارگان زآن سو مخندید
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت، آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند این آسمان را
    چرا بستند راه آسمان را
    مرا اسب سپیدی بود روزی
    شهادت را امیدی بود روزی
    بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
    امیدم را، امیدم را که دزدید؟
    مرا اسب چموشی بود روزی
    شهادت می فروشی بود روزی
    قادر طهماسبی
    در این سروده ها، شاعر شهادت را آرزو می کند و با سوز و گداز، این اشتیاق را می سراید که پروردگارا! ای کاش قسمت مرا از خوان گسترده و فراخ معنوی خویش، شهادت و سر نهادن بر بالین امن مهربانی ات قرار می دادی:
    گل اشکم شبی وا می شد ای کاش
    همه دردم مداوا می شد ای کاش
    به هر کس قسمتی دادی خدایا
    شهادت قسمت ما می شد ای کاش
    علیرضا قزوه
    از مضامین دیگر سوگ سروده ها در شعر مقاومت اشاره مستقیم و شاعرانه به حال شهید در واپسین لحظات پرواز است. پیام هایی که حاکی از سیر و سلوک آنان و سرشار از نکته هایی است که در قالب کلمه از زبان شهید جاری نشده بلکه منادی رهایی و پویایی آنان در زیستن است و موید این موضوع که دنیا جایگاه هماره ماندن نیست.
    همراه مرغ مهاجر پیغامی از گرمسیر است
    می گویند: اینجا نمانید این خاکدان زمهریر است
    می گویند؛ این جا نمانید این جا که مردان دروغ اند
    اینجاکه سرهای خالی روی شکم های سیر است
    محمدکاظم کاظمی
    اعتراض به فراموشی روزهای جنگ و پایداری
    یکی از موضوعات مهم در ادبیات پایداری، هشدار نسبت به فراموشی رویدادهای عظیم و فراموش نشدنی است. در شعر اعتراض که بیشتر در قالب غزل تجلی یافت و کماکان نیز ادامه دارد نسبت به از بین رفتن ارزش های والاو شایسته از مناظر متفاوت هشدار داده شده است، چه آن جا که روزگار پرمخاطره و دلاوری های شهیدان فراموش شده و چه آن جا که مالکان زر و تزویر نسبت به محرومان جامعه بی اعتنا شده اند که در این راستا «طاهره صفارزاده» و علیرضا قزوه از طلایه داران شعر اعتراض اند؛ به گونه ای که بیشترین اشعار کتاب «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه معرفی این مضامین و هشدار این موضوع است، ضمن این که نباید از شاعران مطرح دیگر این حوزه هم چون «سلمان هراتی» و «قیصر امین پور» و «سیدحسن حسینی» غافل بود:
    دسته گل ها، دسته دسته می روند از یادها
    گریه کن ای آسمان در مرگ طوفان زارها
    سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
    کیسه می دوزند با نام شما شیادها
    با شما هستم که فردا کاسه سرهای تان
    خشت می گردد برای عافیت آبادها
    علیرضا قزوه
    
    


 روزنامه کیهان، شماره 20877 به تاریخ 30/6/93، صفحه 7 (ادب و هنر)

سبک بالان خرامیدند و رفتند

سبک بالان خرامیدند و رفتند
    مرا بیچاره نامیدند و رفتند
    سواران لحظه ای تمکین نکردند
    ترحم بر من مسکین نکردند
    رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
    جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟
    مرا این پشت نگذارید بی تاب
    گناهم چیست؟ پایم بود در خواب
    اگر دیر آمدم، مجروح بودم
    اسیر قبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبندید
    به ما بیچارگان زآن سو مخندید
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت، آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند این آسمان را
    چرا بستند راه آسمان را
    مرا اسب سپیدی بود روزی
    شهادت را امیدی بود روزی
    بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
    امیدم را، امیدم را که دزدید؟
    مرا اسب چموشی بود روزی

    شهادت می فروشی بود روزی



    قادر طهماسبی

یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه

     یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
     هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
     بشکسته سبوهامان، خون است به دل هامان
     فریاد و فغان دارد، دُردی کش میخانه
     هر سوی نظر کردم، هر کوی گذر کردم
     خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
     افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی
     دیگر نَبُوَد دستی، تا موی کند شانه
     تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد
     فریاد اباذرها، ره بسته به بیگانه
     لبخند سروری کو، سرمستی و شوری کو
     هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
     آتش شده در خرمن، وای من و وای من
     از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
     ای وای که یارانم، گل های بهارانم

     رفتند از این خانه، رفتند غریبانه



پرویز بیگی حبیب آبادی