در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

یا رضاجان


پــاره پیکــر رســول اکــرم
جگـرش پـاره شـد ای اهـل عالـم

حجره بسته، دل شکسته، دیده گریان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

در عــزای رضــا امـــام هشتـم
گشته صـاحب عـزا معصومه در قـم

گشته خواهر بی برادر در خراسان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

ای دو عالـم اسیــرِ یـک نگـاهت
قصـر مأمــون چـرا شـد قتلگاهت

حامی دین، کشته حق، یار قرآن
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

یــا رضــا! جــانِ مـا بـادا فدایت
تــو امــام رئــوف و مــا گـدایت

از چه بر خاک، سر نهادی، چون غریبان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

آسمـان در عـزایت گریـه می‌کرد
قـاتلت هـم بـرایت گریـه می‌کرد

در دلت بود سوز مخفی درد پنهان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

چشم اهــل عــزا گریـد بـه یادت
جــای معصومـه و جــای جـوادت

شیعه بسته با ولایت عهد و پیمان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان

گرچـه بـر درد عالمـی طبیب است
شیعیـان شیعیـان رضـا غریب است

در غریبی کشته شد آن جان جانان
یا رضاجان یا رضاجان یا رضاجان



غلامرضا سازگار