-
بیدل واره
شنبه 6 آذرماه سال 1389 18:08
غلامرضا کافی باز حیرت می دمد از جوش «بیدل واری ام» از پر آیینه پر شد سینه ی زنگاری ام از نگاهم می گریزد سایه ی مژگان خواب طاق شد از فرط حیرت ،طاقت بیداری ام می برد آخر مرا با خویش ،سیلاب عطش گر به جوبار زلال تیغ نسپاری ام چتر دست زندگانی سایبان غفلت است آه اگر دستی به روی شانه ها نگذاری ام گرد صحرای غمم ای وحشی دشت...
-
دی کودکی به دامن مادر گریست زار
شنبه 6 آذرماه سال 1389 18:07
دی کودکی به دامن مادر گریست زار کز کودکان کوی به من کسی نظر نداشت طفلی مرا زپهلوی خود بی گناه راند آن تیرطعنه، زخم کم از نیشتر نداشت اطفال را به صحبت من از چه میل نیست کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت؟ امروز، اوستاد به درسم نگه نکرد ما نا که رنج و سعی فقیران ثمر نداشت دیروز، در میانه بازی، زکودکان آن شاه شد که جامه...
-
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
شنبه 6 آذرماه سال 1389 18:06
چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل نجوشید سرچشمه های قدیم نماند آب جز آب چشم یتیم نبودی به جز آه بیوه زنی اگر بر شدی دودی از روزنی نه در کوه سبزی، نه در باغ شخ ملخ بوستان خورد و مردم ملخ در آن حال، پیش آمدم دوستی کزو مانده بر استخوان پوستی و گر چه...
-
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 21:22
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها تپش تبزده نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشید که خود را به دل من بخشید ما به...
-
مستتر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 21:18
کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد راه بیتالله اگر از هند و ایران بگذرد مهربانا یک دو جامی بیشتر از خود برآ مستتر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد «خون نمیخوابد» چنین گفتند رندان پیش از این کیست میخواهد که از خون شهیدان بگذرد؟ نغمهاش در عین کثرت، جوش وحدت میزند هر که از مجموع آن زلف پریشان بگذرد پردة عشّاق حاشا...
-
ماه کنعانی برون آ از نقاب
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 12:00
شعری از امیر عاملی در وصف امام زمان(عج) خبرگزاری فارس: امیر عاملی از شاعران کشور در سرودهای به بحث انتظار میپردازد. به گزارش خبرگزاری فارس امیر عاملی از شاعران کشور در سرودهای به بحث انتظار میپردازد.این سروده بدین شرح است: ماه کنعانی برون آ از نقاب تا شود در ملک هستی انقلاب ای سراپا ناز مستوری چرا؟ چون وصالت هست...
-
رهبرم را دوست دارم یا حسین(ع)
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 11:59
سرودهای از امیر عاملی رهبرم را دوست دارم یا حسین(ع) خبرگزاری فارس: امیر عاملی قزوینی در سروده خود به نام «رهبرم را دوست دارم یا حسین(ع)» از کربلا و عشق به ولایت سخن میگوید. «رهبرم را دوست دارم یا حسین(ع)» ای قلم از غربت زینب بگو از غم سجاد غرق تب بگو کربلا را ای قلم تصویر کن یادی از مولاحسین، آن پیر کن نکته ای از...
-
مدرسه موشها - دانلود آهنگ
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 11:33
مدرسه موشها ک مثل کپل از مدرسه موشها، یکی از موفقترین برنامههای عروسکی چیزی یادتان مانده؟ «مدرسه موشها» اول بخشی از یک جنگ بود، یک جنگ 11- 10 قسمتی که سال 60 پخش میشد و قرار بود بچهها را تشویق کند که بروند مدرسه. وحید نیک خواه بهرامی که آن زمان مسوول گروه کودک شبکه 1 بود، طرح ساخت این بخش را به مرضیه برومند سفارش...
-
بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1389 18:27
بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها ز سنگ اگر ندیده ای چسان جهد شرارها به برگهای لاله بین میان لاله زارها که چون شراره میجهد زسنگ کوهسارها ندانما ز کودکی شکوفه از چه پیر شد نخورده شیر عارضش جرا به رنگ شیر شد گمان برم که همچو من به دام غم اسیر شد ز پا فکنده دلبرش چه خوب دستگیر شد بلی...
-
زیارت
جمعه 14 آبانماه سال 1389 17:29
ای نسیم پر از عطر هندوها، هیچ از روح معبد خبر داری؟ هیچ از آغاز و مبدأ نمی پرسی، هیچ از انجام و مقصد خبر داری؟ هیچ می پرسی آن سوی دریاها، مردمانی غریب اند، تنهایند از غم بی شماران نمی پرسی؟ هیچ از درد بی حد خبر داری؟ ای نسیمی که در کوچه های هند، شاهد رام رامی و آرامی از مدینه که می آمدی این سو از مقام محمّد خبر داری؟...
-
شعری از امیر عاملی در پاسخ به اهانتهای سروش و کدیور
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:16
به گزارش خبرگزاری فارس، امیر عاملی از شاعران متعهد کشور در پی اهانتهای دنبالهدار عبدالکریم سروش و محسن کدیور به رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید در شعری که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده به یاوهگوییهای آنها پاسخ داده است که متن کامل آن در ادامه میآید: شنیدم سروش در غربت بجوش آمد و در پی نان دهان به یاوه گشود و...
-
تغزلی به تو تقدیم میکنم رهبر
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:14
«تغزلی به تو تقدیم میکنم رهبر تغزلی که نوشتم هزار بار از سر هزار بار نوشتم که دوستت دارم هزار بار سرودم سرودهی باور گلی، همیشه دعا میکنم به جان بهار که تا ابد نشوی از خزان دمی پرپر تو امتداد امامی بهار را مانی بهار خاطره در ذهن پاک نیلوفر فدای قد بلندت بلند قامت ما بمان به رغم منافق، به سایه سنگر تو را سرودهام ای...
-
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:07
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان میروی پروانه جویان تا کجا؟ ز انصاف خو واکردهای، ظلم آشکارا کردهای خونریز دلها کردهای، خون کرده پنهان تا کجا؟ غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟ بر دل چو آتش میروی تیز آمدی کش میروی درجوی جان خوش میروی ای آب...
-
به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:06
به زبان چرب جانا بنواز جان ما را به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو به کران برد زمانه غم بیکران ما را به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما چو تو بر...
-
درد زده است جان من میوهی جان من کجا
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:05
درد زده است جان من میوهی جان من کجا درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا او ز من خراب دل کرد چو گنج پی نهان من که خرابه اندرم گنج نهان من کجا یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون بند روان گسستهام انس روان من کجا گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی...
-
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:05
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است بر هلالش نقط از شب چه خوش است دهنش حلقهی تنگ زره است نقطه بر حلقهی مرکب چه خوش است مه سپر کرده و شب ماه سپر به سپر برزده کوکب چه خوش است بر لبش خال ز گازم اثر است اثر گاز بر آن، لب چه خوش است زلف دستارچه و غبغب طوق زیر دستارچه غبغب چه خوش است گوشوارش به پناه خم زلف خوشه در سایهی عقرب...
-
هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 12:04
هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد کافر که رخش بیند با معجزهی لعلش تسبیح در آویزد، زنار دراندازد دلها به خروش آید چون زلف برافشاند جانها به سجود آید چون پرده براندازد در عرضگه عشقش فتنه سپه انگیزد در رزمگه زلفش گردون سپر اندازد شکرانهی آن روزی کاید به شکار دل من زر و سراندازم گر کس...
-
taklamakan - kitaro free download
شنبه 8 آبانماه سال 1389 20:31
آهنگ تاکلاماکان ۱۹۹۶ کیتارو نوازنده ژاپنی دانلود
-
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:49
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد امروز چنان مستم از بادهی دوشینه تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد تا هست ز نیک و بد در کیسهی من نقدی در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری جز بر در میخانه این بار نخواهم شد از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن از رندی و قلاشی بیزار...
-
ناگه بت من مست به بازار برآمد
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:48
ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد بس دل که به کوی غم او شاد فروشد بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد ممن ز دل و گبر و ز زنار برآمد در کوی خرابات جمالش نظر افگند شور و شغبی از در خمار برآمد در وقت مناجات خیال رخش افروخت فریاد و فغان از دل ابرار برآمد یک جرعه ز جام...
-
بیا، که بیرخ زیبات دل به جان آمد
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:47
بیا، که بیرخ زیبات دل به جان آمد بیا، که بیتو همه سود من زیان آمد بیا، که بهر تو جان از جهان کرانه گرفت بیا، که بیتو دلم جمله در میان آمد بیا، که خانهی دل گرچه تنگ و تاریک است دمی برای دل ما درون توان آمد بیا، که غیر تو در چشم من نیامد هیچ جز آب دیده که بر چشم من روان آمد نگر هر آنچه که بر هیچکس نیامده بود برین...
-
بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:47
بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد به غمزه خون دل ریزد به ابرو کار جان سازد چو در دام سر زلفش همه عالم گرفتار است چرا مژگان کند ناوک چرا ابرو کمان سازد؟ خرابی ها کند چشمش که نتوان کرد در عالم چه شاید گفت با مستی که خود را ناتوان سازد؟ دل و جان همه عالم فدای لعل نوشینش که چون جام طرب نوشد دو عالم جرعهدان سازد...
-
در حلقهی فقیران قیصر چه کار دارد؟
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:45
در حلقهی فقیران قیصر چه کار دارد؟ در دست بحر نوشان ساغر چه کار دارد؟ در راه عشقبازان زین حرفها چه خیزد؟ در مجلس خموشان منبر چه کار دارد؟ جایی که عاشقان را درس حیات باشد ایبک چه وزن آرد؟ سنجر چه کار دارد؟ جایی که این عزیزان جام شراب نوشند آب زلال چبود؟ کوثر چه کار دارد؟ وآنجا که بحر معنی موج بقا برآرد بر کشتی دلیران...
-
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:44
عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهی سودا نهاد گفتگویی در زبان ما فکند جستجویی در درون ما نهاد داستان دلبران آغاز کرد آرزویی در دل شیدا نهاد رمزی از اسرار باده کشف کرد راز مستان جمله بر صحرا نهاد قصهی خوبان به نوعی باز گفت کاتشی در پیر و در برنا نهاد از خمستان جرعهای بر خاک ریخت جنبشی در آدم و حوا نهاد عقل...
-
با شمع روی خوبان پروانهای چه سنجد؟
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:42
با شمع روی خوبان پروانهای چه سنجد؟ با تاب موی جانان دیوانهای چه سنجد؟ در کوی عشقبازان صد جای جوی نیرزد تن خود چه قیمت آرد؟ویرانهای چه سنجد؟ با عاشقان شیدا، سلطان کجا برآید؟ در پیش آشنایان بیگانهای چه سنجد؟ در رزم پاکبازان عالم چه قدر دارد؟ در بزم بحر نوشان پیمانهای چه سنجد؟ از صدهزار خرمن یک دانه است عالم با...
-
از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:40
از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست هم پردهی ما بدرید، هم توبهی ما بشکست بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست در دام سر زلفش ماندیم همه حیران وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست از دست بشد چون دل در طرهی او زد چنگ غرقه...
-
مشو، مشو، ز من خستهدل جدا ای دوست
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:39
مشو، مشو، ز من خستهدل جدا ای دوست مکن، مکن، به کفاند هم رها ای دوست برس، که بیتو مرا جان به لب رسید، برس بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست بیا، که بیتو مرا برگ زندگانی نیست بیا، که بیتو ندارم سر بقا ای دوست اگر کسی به جهان در، کسی دگر دارد من غریب ندارم مگر تو را ای دوست چه کردهام که مرا مبتلای غم کردی؟ چه...
-
هر دلی کو به عشق مایل نیست
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:39
هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهی دیو خوان، که آن دل نیست زاغ گو، بیخبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست دل بیعشق چشم بینور است خود بدین حاجت دلایل نیست بیدلان را جز آستانهی عشق در ره کوی دوست منزل نیست هر که مجنون نشد درین سودا ای عراقی، بگو که: عاقل نیست
-
دل، که دایم عشق میورزید رفت
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:38
دل، که دایم عشق میورزید رفت گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت هر کجا بوی دلارامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت هرکجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت در سر زلف بتان شد عاقبت در کنار مهوشی غلتید رفت دل چو آرام دل خود بازیافت یک نفس با من نیارامید رفت چون لب و دندان دلدارم بدید در سر آن لعل و مروارید رفت دل ز جان و...
-
آه، به یکبارگی یار کم ما گرفت!
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 12:37
آه، به یکبارگی یار کم ما گرفت! چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟ دیدهی گریان مگر بر جگر آبی زند؟ کاتش سودای او در دل شیدا گرفت خوش سخنی داشتم، با دل پردرد خویش لشکر هجران بتاخت در سر...