-
سرود های انقلاب اسلامی
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:12
ردیف عنوان اجرا حجم (KB) زمان لینک های مرتبط 1 ای ایران، ای مرز پر گهر 491 0:03:20 نماهنگ های انقلاب اسلامی 2 الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله 608 0:03:25 3 الله الله الله ، لا اله الا الله 1 , 662 0:11:05 4 آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو 532 0:03:37 5 این پیروزی خجسته باد این پیروزی 1,262 0:08:24 6 22 بهمن روز از...
-
امام آمد
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:09
امام آمد از اوج بروج حق سردار قیام آمد بر شوق سماع جان، انوار امام آمد طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد در مسلک بیداران آرام، خرام آمد عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش بر لحظه...
-
خمینی ای امام ، خمینی ای امام
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:08
ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف هر زمان می رسد از تو این ندا ای اسیران و مستضعفان به پا زیر بار ستم زندگی بس است نزد طاغوتیان ، بندگی بس است بود شعار تو به راه حق پیام ز ما تو را درود زما تو را سلام خمینی ای امام ، خمینی ای امام (2 ) ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف چون نجات انسان شعار توست...
-
هوا دلپذیر شد
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:06
هوا دلپذیر شد آهنگساز: اسفندیار منفردزاده(متولد تهران1319) شاعر: کرامت الله دانشیان اجراء توسط گروه کُر(!)، 22/۱۱/1357 هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید پرستو به بازگشت زد نغمه امید به جوش آمدست خون درون رگ گیاه بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه به خویشان به دوستان به یاران آشنا به مردان تیز خشم که پیکار می کنند به آنان که...
-
فجر انقلاب
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:05
برخیز، که فجر انقلاب است امروز بیگانه صفت، خانه خراب است امروز هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد از لطف خدا، نقش بر آب است امروز فجر است و سپیده حلقه بر در زده است روز آمده. تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در کشور ما خورشید حقیقت از افق سر زده است «والفجر» که سوگند خدای ازلی است روشنگر حقی است که با «آلعلی» است این...
-
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 19:03
از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست که بَرش شکوه برم ، داد ز بیداد کشم شادیم داد ، غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منّت آنرا که به من داد کشم عاشقم ، عاشق روی تو ، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشیِ من ای خسرو من جور مجنون...
-
محرم آمده از شهر غم علم در دست
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:14
نذر قمر بنیهاشم محرم آمده از شهر غم علم در دست برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست محرم آمد و خمخانه ی ازل وا شد وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست حسین آمده با ذوالفقار گریانش که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست حسین آمده تا شرح شقشقیه کند حسین آمده با خطبهی پدر در دست "چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند : به...
-
ای که زهجر رخت بر دل عالم غم است
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:06
آتش سودا ای که زهجر رخت بر دل عالم غم است هرچه بنالد دلم در غم هجرت کم است ز آتش سودای تو من نه فقط سوختم شعله ی عشق تو در جان بنی آدم است خال سیاهت مرا خوار و سیه روز کرد از خم ابروی تو قامت یاران خم است سرخی اشک من از سرخی لب های توست از لب لعل تو بس فتنه که در عالم است نرگس مست تو را دیدم و مستم هنوز هر که نه مست...
-
تو را شروع می کنم
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:05
تو را شروع می کنم شبی بلند می شوی، شبی قیام می کنی نگاه خالی مرا پر از پیام می کنی اشاره می کنی و باز می شوند قفل ها نه حرف بند می زنی، نه فکر دام می کنی به آسمان، بشارت طلوع تازه می دهی زمین بی قرار را دوباره رام می کنی وداع می کند دلم گلایه های گنگ را تو را سلام می دهم، مرا سلام می کنی به «خنده هام» رنگ آبی بلوغ می...
-
هفت روز
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:05
هفت روز خوشا آن دل که سوزش جمعه باشد فروغ دل فروزش جمعه باشد بیا ای دوست تا ایام هفته تمام هفت روزش جمعه باشد محمدجواد محبت
-
جمعه یعنی انتظار بی کران
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:04
جمعه جمعه یعنی انتظار بی کران جمعه یعنی دور شو از دیگران جمعه یعنی طالب مهدی شدن جمعه یعنی ضد بد عهدی شدن جمعه یعنی آرزوی فاطمه جمعه یعنی گریه بی واهمه جمعه یعنی مست و بی پروا شدن جمعه یعنی عاشق زهرا شدن جمعه یعنی تیغ در دست علی جمعه یعنی هستی هست علی جمعه یعنی با شهیدان ساختن جمعه یعنی برقه برانداختن جمعه یعنی با...
-
به مناسبت ۹ دی سالروز بیعتی دوباره با ولایت
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 09:02
امروز به غیر دل در این صحرا نیست دل ریخته آنقدر که جای پا نیست 1 امروز به غیر دل در این صحرا نیست دل ریخته آنقدر که جای پا نیست گویید که عمروعاصیان حیله بس است آیید و ببینید علی تنها نیست 2 تکرار ظهور داور و باور بود یا روز علی و خیبر دیگر بود دیدیم قرین، کثرت و وحدت با هم میلیون میلیون صدا و یک حنجر بود 3 دیدید هنوز...
-
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد
جمعه 3 دیماه سال 1389 19:30
چه روز ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ولی برای عـده ای چه خوب شــد نیامدی تمام طول هــفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح و ظهر نه غروب شد نیامدی
-
خشت اول
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 18:14
خشت اول الغرض در همه قافله یک مرد نبود کسی گفت، چنین گفت: سفر سنگین است باد با قافله دیریست که سر سنگین است گفت: با زخم جگرکاه قدم باید سود بر نمک پوش ترین راه قدم باید سود گفت: ره خون جگر می دهد امشب همه را آب در کاسه ی سر می دهد امشب همه را سایه ها گزمه ی مرگند، زبان بر بندید بار - دزدان به کمینند - سبک تر بندید...
-
اگر در کربلا غوغا نمیشد...
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 11:04
اگر در کربلا غوغا نمیشد... علیرضا قزوه 28 دی 1386 نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود نخستین اتفاق تلختر از تلخ در تاریخ که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود دلش میخواست میشد آب شد از شرم، اما حیف دلش...
-
هیچ گلی مثل تو پرپر نشد
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 09:46
هیچ گلی مثل تو پرپر نشد مانع میخ و لگد و در نشد ان که به بازوی تو درکوفت-حیف لایق یک ضربت حیدر نشد هرچه به بازوی تو مرحم زدند زخم عمیق تو سبکتر نشد با همه این که فرات از تو بود باز گلوی پسرت تر نشد همسر مولای دو عالم تویی هیچ زنی مثل تو مادر نشد هرچه زبان خواست بگویدز تو واژه کم آورد و میسر نشد!
-
لیاقت
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 09:44
لیاقت آبی تراز آنیم که بی رنگ بمیریم ازشیشه نبودیم که با سنگ بمیریم ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم مارا بکش و مثله کن و خوب بسوزان لایق که نبودیم در این جنگ بمیریم یک جرات پیدا شدن و شعر چکیدن بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد در غیرت ما نیست که از ننگ بمیریم...
-
و بگو شهیدان این شهر را چه نامیده اند؟
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 09:43
گلوگیر کلامت شده ام ای شیعه حروف نجاتم بده میترسم بمیرم از شوق و کلامی نگفته باشم که تو را اجابت کند می پیچم در خویش و کلمات را زنده به گور میکنم . بی تو به بار نمی نشیند کلمه ای و به قد قامت حروف نمی نشیند اسمی جان می دهم بی انکه مرده باشم و کلمات شکسته را نوحه میکنم باید تو را بسرایم و گرنه خواهم مرد. ***** از...
-
غریبی
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 09:38
یک ذوالفقار افتاده و حیدر ندارد این پیشوای کیست مردم !؟سر ندارد افتاده روی خاک پیشانی خورشید افلاک میسوزد اگر سر برندارد ای آب ،مهر فاطمه !تر کن زمین را یک خشک لب افتاده و مادر ندارد در پیچ و تاب علقمه عباس جاریست اما کسی دستان آب آور ندارد از اسب می افتد زمین ،دریای احساس اما زمین خشکیده و باور ندارد امروز میفهمم...
-
سقفهای بیدیوار
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 23:38
از فضایی سیاه میآیم همره اشک و آه میآیم غم لگدمال کردهاست مرا ناله دنبال کردهاست مرا دلِ غربتکشیدهای دارم پایِ هرسودویدهای دارم ضربة تازیانه بر دوشم کرده چون اشک، خانهبردوشم زیر بار کنایهها بودیم تحت تعقیب سایهها بودیم سایهها باز همچنان پستند با هیولای مرگ همدستند ابرهای سیه فراوانند چهرههای...
-
دستی بلند میشود این نوحهها کم است
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 23:28
غزلی از هادی منوری در استقبال از ماه محرم؛ ای عشق شیعه باش که ماه محرم است خبرگزاری فارس: دستی بلند میشود این نوحهها کم است / ای عشق شیعه باش که ماه محرم است/ در عاشقانههای خودش شاعری نوشت / حتی تمام سال برای عزا، کم است به گزارش خبرنگار باشگاه خبری فارس «توانا»، هادی منوری از شعرای عرصه ادبیات دینی و مذهبی است که...
-
قصیده ی حُر
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 23:21
سد کرده ای از کینه چرا راه مرا حر؟! از جان من امروز چه می خواهی یا حر! هر بار کسی آمد و پیکی ز بلا داشت این بار چه آورده ای از معرکه، ها! حر! در دست تو شمشیرنمی بینم انگار بی اسب و سلاح آمده ای جانب ما، حر! سردار نباید که فرود آید از اسب افتاده مگر کار تو امروز به ما، حر! من تشنه ترم از همه حتّی از خورشید تو سرخ شده...
-
قصیده ی انگشتری سوّم خاتم
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 23:20
هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان درهای حسینیه ی دل را بگشا، های طبّال بزن طبل که با گریه درآیند طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های زنجیر زنان حرم نور بیایید ای سلسله ها ، سلسله ها ، سلسله ها، های ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید ای قوم کفن پوش، کجایید ؟...
-
دانلود سرود "یار دبستانی من"
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 23:09
دانلود سرود "یار دبستانی من" دانلود
-
بوی بارون
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 18:15
بوی بارون ای نگاه تو سرشار از عطر مهمان نوازی زیر باران پرچم این عشق های مجازی کی تنور مگوی تو می خواند آواز آتش؟ کی مرا در لهیب نفس های خود می گدازی کی قدم می دهی در سکوت غریبانه من؟ کی به هم می خورد نظم این روزهای موازی؟ کی به آیات آتش صدای مرا می گشایی؟ کی به مضراب خنجر مگوی مرا می نوازی؟ می توانستی ای کاش از من...
-
از آب گذشته!
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 18:14
از آب گذشته! زان تیر کمانش نتوان در حذر افتاد وان دل که مرا بود همه در خطر افتاد دل را نبود روی رهایی ز سهی سرو کان سرو خرامان نظری در گذر افتاد زین پس قمران را نبود نور و سروری کان ماه منیر آمد و دل در قمر افتاد دل در طلب زلف دوتا غمزه خریدی عشق آمد و غمزه طلبی در هنر افتاد ما را لب شیرین نبود روی کرامت اندر غلطی...
-
نجـستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 21:28
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجـستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کـنون با بار پیــــــری آرزومندم که برگردم بـه دنبــال جـوانی کوره راه زنـدگـانـی را به یاد یــار دیرین کاروان گمکرده را مانـم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را چه...
-
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 16:37
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟ یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟ بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟ اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید محشر الله الله است می دانی چرا؟ یک بغل باران الله الصمد آورده ام نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟ راه عقل از آن طرف راه جنون از...
-
سفر ایستگاه
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 14:55
قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود و من چقدر سادهام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستادهام و همچنان به نردههای ایستگاه رفته تکیه دادهام!
-
«امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است»
شنبه 6 آذرماه سال 1389 18:09
به یاد شهیدان سلمان هراتی در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است «امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است» تا لحظه های پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یادشما جان گرفته است در آسمان سینه ی من ابر بغض خفت صحرای دل بهانه ی باران گرفته است از هرچه بوی عشق تهی بود خانه ام اینک صفای لاله و ریحان گرفته است دیشب دو چشم پنجره در خواب می...