در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى

 گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى

شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم

 گشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى 

ادامه مطلب ...

فسوس که آئینه نصیبش سنگ است

در سوگ امام حسن عسگری


فسوس که آئینه نصیبش سنگ است

در کوچه‌ی بی کسی عجب دلتنگ است

هر روز غروب خون شده قلبش که

اینقدر غروب سامرا خونرنگ است  ادامه مطلب ...