ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
گیج و منگم
قلب تاریکم گرفته
یا چراغی
یا بکُش
یا نیمه جانم را
ببر تا کوی سرمستان لولی وش
ببر تا بوی می شاید
به رقص آرد من خاموش و تنها را
مرا در بیستون بگذار
مرا بگذار
تا با تیشه ی فرهاد
فریادی برآرم از سر آشفته سامانم
مرا با حافظ و عطار هم سوکن
مرا در خانقاه شمس و مولانا به رقص آور
مرا بی سر چنان عطار رقصان کن
دهانم مال تو
فریاد را بر او بیاموزان
بیاموز این لب خاموش را فریاد
که من گیجم ، که من منگم
همه خاموش چون سنگم
تماشا کن که می رقصم
سرخون دل عاشق
شقایق وار پرپر کن مرا
هر سبک میخواهی
ولی مگذار تاریکی
تن و جانم فرا گیرد
ولی مگذار بی دردی
مرا در سینه جا گیرد
که این سینه سپر بهتر
و دامانی که تقوی نام دارد
از گناهی تازه تر، بهتر
که من با عافیت دایم گلاویزم
خوشا گیجی ، خوشامنگی
خوشا در عشق یک رنگی