ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
خدا که در حرم امن خویش راهت داد
هجوم جهل و خرافه ، هجوم تاریکی
خدا پناه در آن دوره سیاهت داد
خدا، خدا و خدا ، آن خدای بی مانند
همان که عصمت پرهیز از گناهت داد
همان که جان نجیب تو را مراقب بود
همان که سینه خالی از اشتباهت داد
توان و توشه به پایان رسیده بود ، ولی
خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد
بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست
خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد
خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد
چقدر واقعه آسمانی و شفاف
خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد
خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد
خدا که آینه را نور با نگاهت داد
قسم به روز ، که خورشید شمع خانه توست
قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد
خدا که اشک تو را جلوه گهر بخشید
خدا که شعله روشن به جای آهت داد
خدا که جان تو را از الهه ها پیراست
خدا که غلغله قوم لا اله ات داد
یتیم آمده ام ، مانده ام ، پناهم ده
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد ...
تو پرتپشترم از آبشار خواهی کرد؟
مرا به زندگی امیدوار خواهی کرد؟
تو چشمهای مرا از غبار خواهی شست
مرا زلالترین چشمهسار خواهی کرد؟
تو میبری نفسم را به باغ آزادی
رهایم از قفس انتظار خواهی کرد؟
تو آسمان مرا میکنی پر از خورشید
مرا ستارۀ دنبالهدار خواهی کرد
تو آب میکنی آیا یخ وجودم را؟
مرا بهار دوباره بهار خواهی کرد؟
نمی زنی به زمینش نمی کنی خوارش؟
چهکار با دلم ای کهنهکار خواهی کرد؟
به کار عشق تو این روزها سرم گرم است
رفیق تازه! تو آیا چهکار خواهی کرد؟
ملیلهدوز لباسی بنفش بر تن داشت
به جای چشم، دو فانوس سبز روشن داشت
شنل به دوش، به میدان شهر آمده بود
به چشم، جاذبهای مست و مردافکن داشت
کشانده بود به دنبال خویش مردم را
هزار عاشق حیران بدتر از من داشت
چنان پریچهی پاکی ندیده بودم هیچ
کدام کوچهی گمنام شهر، مسکن داشت؟
تنش به مخمل ناز حریری میمانست
میان سینه اگر چه دلی از آهن داشت
به دور گردن مرمر به جای گردن بند
قسم به عشق که خون مرا به گردن داشت
میان همهمهی عابران گمش کردم
ندیده بودمش ای کاش! گر چه دیدن داشت