در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

رگ‌هایش پر از ابدیت شد




شعری درباره غزه
 محمد حسین کلهر

مردی نمِ اشکی چکاند
از پی دستان ملتمس دانه‌های تسبیح
در فصل هجوم بی‌امان باد و باران
و غارت وحشیانه شرک و شب
* * *  ادامه مطلب ...