در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه

امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-

پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!

اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه

  
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/3/31/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%88%DB%8C.gif


امشب به یادت مست مستم تا بترکانم
بغض تمام روزهای هوشیارانه

بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛
کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه

چون نبض من در هستی ام پیچیده می آیی
گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه

گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد
عصیانی من! ای دل! ای بیتاب دیوانه!

امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد