در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

آب رنگ مجازی

یک عمر نقش خیالی، از این و آن کشیدم
بر صورتک‌های سنگی، تصویر انسان کشیدم
روزی که از آتش و خون، پروانه‌ها پر کشیدند
پرواز از یادمان رفت، از عشق دامان کشیدیم
ما راهمان را جدا آن سمت خیابان کشیدیم
کوچید ایل پرستو، ما پای در بند بودیم
ماندیم در عصر سرما، جور زمستان کشیدیم
بر چشم‌هایی که خشکید در خشک‌سال حقیقت
با آب رنگی مجازی تصویر باران کشیدیم
رفتند تا زندگی را در کوچه فریاد کردند
این بود ما بار خود را تا خط پایان کشیدیم
حالا چه خندان و سرمست از آن زمستان گذشتیم
حالا چه بی درد و آسان دست از شهیدان کشیدیم


منصور علی اصغری

نظرات 5 + ارسال نظر
علی مرادی مهاجری دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ب.ظ http://amoozeshnezami.blogfa.com

با سلام خدمت شما دوست عزیز "
اینجانب قصد دارم تعدادی از دوستان را بعنوان نویسنده وبلاگ ( آموزش نظامی ) به همکاری دعوت کنم .چنانچه در زمینه های ذیل حاضر به همکاری هستید لطفا به آدرس ایمیل amoozeshnezami@yahoo.com و یا در بخش نظرات وبلاگ http://amoozeshnezami.blogfa.com ما را مطلع فرمائید .قبلا از همکاری صمیمانه شما کمال تشکر و سپاسگزاری را داریم .
1 – طب نظامی ( پزشک یا کارشناس پرستاری )
2 – روانشناسی نظامی ( کارشناس روانشناسی )
3 – اشعار دفاع مقدس ( کارشناس زبان و ادبیات فارسی )

محمد نظری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ

در این مصراع یک «از» جا افتاده است. صحیح آن به این صورت است:

یک عمر نقش خیالی، از این و از آن کشیدم

دانیال رحمانیان دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ب.ظ http://danialrahmanian.blogfa.com

تقدیم به یادگاران هشت سال دفاع مقدس


دلتنگ که می شوم


پیراهنت را ورق می زنم

در هر برگ

یک دل سیر گریه می کنم
.
.
.

که چشم مادرم را

به انتظار گذاشتی


نقاشی های شش سالگی ام

نذر آمدنت می شد


حالا

تنها سوغاتی تو

سجاده ای ست که بوی باروت می دهد


و گل خنده های مجروح

که گوشه ی لبانت پژ مرده می شوند

سال ها


تنت شبیه باغی ست

که در آن تاول های خردلی می روید


و تو هنوز غرق خدایی


شاعر دانیال رحمانیان

اعظم دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ


سلام
بسیار زیبا معنوی و عرفانی بود. خیلی استفاده کردیم. ممنون

منصور علی اصغری سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ق.ظ

با سلام ! لطفا اگر شعری رو در معرض عموم می گذارید نام شاعر" منصور علی اصغری " را هم ذکر کنید . در ضمن ؛ مصرع آخر هم جا افتاده !
حالا چه بی درد و آسان دست از شهیدان کشیدیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد