در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

در حوالی غروب

یک عمر پشیمان ز پشیمانی خویشم

هوالحی

هوالحی
محسن حسن زاده لیله کوهی
دوستان اینک نویــــــــــد آورده ام
روزه بگشایید عیــــــــــد آورده ام

تحفه ای از سرزمیـــــــــــــن آرزو
چیزی از جنس امیـــــــد آورده ام

مژده، ای بر درنشینان خمــــــار!
با خود این ساعت کلیــد آورده ام

ای حریفان! دور دور باده نیــست
جرعه ی «هل من مزیـد» آورده ام

با همین یک جرعه در اقلیم عقل
بی خودستانی پدیـــــــــد آورده ام

باغبان را دیدم و از بـــــــــــــاغ او
لاله ی سرخ و سپـیــــــد آورده ام

این جواز مستی شهر شماست
با خودم عکس شهیـــــد آورده ام

نظرات 2 + ارسال نظر
حسن سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ق.ظ

سلام دوست من کارتون قابل تقدیر ه ولی لطف کن شعر ها رو دسته بندی و شماره گذاری کنید تا خواننده سردرگم نشوند شعر های اقای امانی سه شعر ه طوری نوشتین که انگاری یه شعر به هم ریخته اس ممنون ممنون از حوصله و حسن نیت جنابعالی

خسته دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ http://booye-bibe61.blogfa.com

سلام رفیق
خدا خیرتون بده کاری که واسه شهداس تقدیر کردنش از زبان من عاصی بر نمی یاد .
خود شهدا عوضتون بده.
خدا حافظ رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد